بازگشت

نقد روايات نگرش غيبي


روايات مورد استشهاد اين نگرش، از لحاظ سند مخدوش است. روايت سيد بن طاووس در لهوف، در مصادر نخستين و پيش از سيد يافت نمي شود. لهوف در پايان قرن هفتم نوشته شده، در سند روايت، شخصي است كه حتي نزد سُنّيان متهم است و اشكال هايي بر رجال روايت ديگر هم وارد است. حتي اگر اين روايات، مشكلي در سند نداشته باشد، مؤيد نظريه غيبي نيست، زيرا نهايت آن است كه بگوييم امام مي دانست پايان نهضت، شهادت وي و يارانش است و(بر حسب روايت كامل الزيارات) مي خواست به مردم بفهماند شهيد خواهد شد و اينان نيز اگر مي خواهند همراهي كنند، بدانند به شهادت خواهند رسيد، اما اعلام اين مطلب، با اعتقاد به نگرش غيبي متفاوت است. چه بسا كسي بداند پايان قيامش كشته شدن است، اما انگيزه اش اهدافي باشد كه توسط هر مسلماني قابل اجراست، گرچه دست يابي به آن، بسته به شهادت باشد، كه مفهومي عقلاني و قابل درك است. بسيارند كساني كه دست به انقلاب و قيام مي زنند با اين كه مي دانند سرانجامشان مرگ و شهادت است. روايات مورد استدلال نگرش غيبي، بر آنچه ادعا مي شود، دلالت ندارد زيرا، انگيزه قيام براي همگان قابل درك و فهم است كه عبارت است از: حفظ اسلام از هر خطر تهديد كننده، واين نيز منوط به اقدامي دشوار و سنگين بوده، جز آنان كه قلبشان مالامال از ايمان است، قادر به انجام آن نيستند زيرا اقدامات مشكلي از جمله از جان گذشتگي و ايثار دار و ندار را مي طلبد. روايات مزبور دلالت دارد امام مي دانست يا آماده بود فرجامش شهادت باشد، چنان كه به همگان - حتي آنان كه به او نپيوستند - مي فرمود: پايان اين راه، شهادت است. اگر مي توانيد و آمادگي شهادت در راه خدا را داريد، بسم الله، و گرنه، دشمنان فقط مرا مي خواهند. اين مطلب را حتي شب دهم محرم به يارانش فرمود و دستور داد چراغ را خاموش كنند تا هر كه مي خواهد، برود، اما اين بدان معنا نيست كه امام حق انتخاب راه و مقصد نداشت و سرنوشتي ويژه و محتوم و جبري داشت. امام آگاهانه و به انتخاب خويش و به سبب اهداف ديني كه داشت، دست به قيام زد و شهادت را پذيرفت.