بازگشت

قيام عاشورا قابل پيروي است


اگر نگرش غيبي را بپذيريم، ديگر قيام حسيني نمي تواند تأثيرگذار و سازنده براي بشريت و انسانيت باشد، زيرا آن چه غيبي و ويژه امامت امام است، نمي تواند آموزنده براي مردم و نسلها باشد و حتي در ضمير و وجدان معاصران امام تأثير بنهد، چه رسد به آن كه اثر آن تا به حال باقي بماند! اگر مردم، فهم عقلاني و بشري از قضيه اي نداشته باشند (چه رسد به آن كه بگوييم حكمي خاص بوده) خود را مورد خطاب و مشمول آن ندانسته، از خود مي پرسند: چه دليلي دارد با آن همصدا و همنوا شوند يا چگونه آن جريان مي تواند بر مردمان عادي تأثير بنهد و ايشان را برانگيزاند؟! تأثير گذاري منوط بر حفظ جنبه بشري قضيه است. آري، انسان متأثر مي شود و بر امام حسين (ع) مي گريد، اما از قيام او درس و عبرت نمي گيرد و آن را الگوي رفتاري به شمار نمي آورد و نمي فهمد خود نيز داراي مسئوليت ديني - اجتماعي است، زيرا مي پندارد آنچه امام انجام داد، جرياني خاص و موضوعي ويژه بود، چنان كه پيامبر احكام و تكاليف ويژه اي داشت، كه حكمي خاص است و احدي نمي تواند طبق آن عمل كند، حال آن كه نهضت حسيني از بزرگترين عوامل تأثيرگذار و سازنده بر جوامع اسلامي، و نسلي پس از نسل ديگر بوده، هنوز اثر خود را نهاده، الگو و سازنده است، به خصوص در جنبه سياسي، كه هرگونه سلطه ظالمانه را رد كرده، ذلت و خواري را بر نمي تابد. همان خواري و ذلتي كه حاكمانِ ستمگر براي مردم و جامعه مي خواستند. اگر قيام حسيني، تكليفي غيبي و خاص ايشان بود، ديگران دليلي نداشتند از آن تأثير پذيرفته، بِدان تأسّي كنند، اما آنان چون خود را مكلف مي دانستند احكام الهي و شريعت اسلامي را اجرا كنند، از نهضت عاشورا پيروي كردند و خود را سزاوارتر از هر كس براي از جان گذشتگي و فداكاري دانستند. وقتي انساني چنان با عظمت، در راه اجراي احكام الهي و زدودن خطر انحراف و گمراهي امت، جان و مال، خاندان و عيال خود را فدا كند، چرا ديگران، به كمتر از اين، فداكاري و ايثار ننمايند؟! از اين رو جنبش حسيني، الگو و سرمشق ديگران بوده، همه نهضتهاي رهايي بخش، از اين قيام درس گرفته و هيچ كدام انگيزه آن را غيبي و ويژه امام نمي دانستند.