بازگشت

استنتاج


اصلي ترين انحراف سياسي امت اسلامي در نيمه اول قرن هجري و در طول تاريخ، از ماجراي سقيفه آغاز مي شود كه در خلال آن پس از تمرد از دستور و نص صريح نبوي مبني بر اولويت امام علي (ع) جهت جانشيني، امامت و ولايت در عرصه ظاهري و دنيوي از امام (ع) گرفته شد و پس ازآن با احياء ريشه هاي ارتجاعي زندگي سياسي - اجتماعي جاهلي و قبيله اي، روند برگشت به اين دوران تيره آغاز و به شدت دنبال گرديد. تبديل خلافت به ملوكيّت و تبعات منفي بعدي آن؛ انحراف برخاسته از قضيه سقيفه را كامل ساخت و با افزايش گمراهي مردم و هواپرستي و هوس زدگي آنها توسط سياستهاي وقت بويژه به وسيله معاويه -، امام علي (ع) و امام حسن (ع)، به تدريج ياوري مردمي را از دست دادند و با تحميل جنگهاي عديده به آنها و توقف عمليات اصلاحي شان، سرانجام در نهايت مظلوميت به شهادت رسيدند. آنچه مسلم است تحقق انحراف مزبور از اسلام اصيل و راستين، به صورت تدريجي و سلسله مراتبي بود و مي توان شدت اين انحراف را از عصر حكومتِ: 1 - خلفاي اول و دوم، 2 - عصر خليفه سوم، 3 - دوران حكومت معاويه؛ از كم به زياد و بسيار زياد، مرتبه بندي كرد. آنچه متيقّن است در اين سه دوره، حتي در دوره معاويه، هنوز به صراحت از هدم و نابودي اسلام سخن رانده نمي شد و هنوز تظاهر به اسلام و اسلام خواهي رواج داشت. اما با مرگ معاويه در سال شصت هجري و روي كار آمدن يزيد، شرايط به گونه اي گرديد كه اين خليفه شرابخوار و متظاهر به فسق، علناً از محو اسلام و نابودي آن و ضرورت برگشت به عصر جاهليت سخن راند و همين امر بود كه باعث شد امام حسين (ع) اين وضعيت غير قابل تحمل را بر نتابد و در جهت اصلاح و انجام امر به معروف و نهي از منكر، جان خويش را در راه احياء سنت نبوي و علوي فدا نمايد و بدين وسيله حيات مجدد اسلام راستين را با خون خويش تضمين كند.