بازگشت

شهادت عمرو


آن گاه عمرو بن خالد [صيداوي] از وي پيش تاخت و اين رجز گفت:



اليك يا نفس الي الرحمن

فابشري بالروح و الريحان [1] .



اليوم تجزين علي الاحسان

قد كان منك غابر [2] الزمان [3] .






ما خط في اللوح لدي الديان

لا تجزعي فكل حي فان [4] .



و الصبر احظي لك بالامان [5]

و بسياري بكشت تا كشته گشت. پسر او خالد پيش تاخت و اين رجز خواند:



صبرا علي الموت بني قحطان

كيما تكونوا في رضي الرحمن [6] .



يا ابتا قد صرت في الجنان

في قصر رب حسن البنيان [7] .



و بسياري بكشت و كشته گشت.

سعد بن حنظلة التميمي [8] پيش تاخت و گفت:



صبرا علي الاسياف و الاسنة

صبرا عليها لدخول الجنة [9] .



عمر بن عبدالله مذحجي پيش تاخت و گفت:



قد علمت سعد و حي مذحج

اني لدي الهيجاء [10] ليث محرج [11] .



اعلو بسيفي هامة المدجج [12]

و اترك القرن [13] لدي التعرج [14] .






فريسة الضبع الازل الأعرج [15]


پاورقي

[1] اي جان من! بشتاب به سوي خداوند رحمان تو را مژده باد به گلستان و بوي خوش بهشت.

[2] غابر: گذشته و آينده (از واژه‏هاي متضاد است).

[3] امروز از روي احسان، پاداش خواهي گرفت چنانکه در گذشته نيز از پيروان و مؤمنان بوده اي.

[4] آنچه در لوح عمل تو رقم خورده و اکنون نزد خداوند قهار است و زاري مکن که همگان نيست شدني‏اند.

[5] و صبر و شکيبايي در برابر دشواريها، شيرين‏تر و امان بخش‏تر است.

[6] اي قبيله‏ي بني قحطان! بر مرگ پايداري ورزيد تا مورد خشنودي خداي رحمان قرار گيريد.

[7] اي پدر! اکنون به بهشت و به قصر محکم و استوار پروردگار خود در آمدي.

[8] در نسخه‏اي از اللهوف: حنظلة بن سعد الشبامي‏آمده است. در بعضي منابع تاريخي از جمله مناقب ابن شهر آشوب اين دو اسم، از يک شخص گفته شده ولي ظاهرا چنين نيست. زيرا سعد بن حنظلة از بني تميم ساکن شمال حجاز و حنظلة بن سعد شبامي از عربهاي جنوب بوده است و نمي‏تواند يکي باشد. ر.ک: اللهوف ص 237، 164. اسنه: جمع سنان سر نيزه.

[9] بر زخم شمشريها و سر نيزها صبور باشيد و و شکيبا مانيد تا به بهشت در آييد.

[10] جنگ.

[11] قبيله بني سعد و بني مذحج مي‏دانند که در جنگ چون شيري هستم که عرصه را بر همگان تنگ کرده است.

[12] هامه سر، مدجج پوشيده در سلاح.

[13] هماورد، حريف.

[14] شمشير خود را بر سر دشمن زره پوشيده فرود مي‏آورم و چون باز مي‏گردم حريف را رها مي‏کنم.

[15] تا شکار کفتار تيز پاي کجرفتار گردد.