مقدمه ي ميرزا رضا كلهر
[1] .
بحمدالله در عهد دولت قوي شوكت و روزگار سلطنت ابوالمظفر ناصرالدين شاه - خلد الله ايامه و ايد اعلامه - كتاب مستطاب فيض الدموع كه نسخه ي آفرينش سخن و اسوه ي مهره ي فن انشا و نامه نگاران كهن تواند بود، از املاء طبع و انشاء خاطر نقاد سخن و عالم معاني، ملك الكلام ذوالبيانين جناب محامد انتساب، بدايع نگار دولت جاويد مدار مقرب الخاقان ميرزا محمد ابراهيم نواب تهراني - آدام الله عزه العالي - به حسن مراقبت و يمن اهتمام خود جناب معزي اليه در سال يكهزار و دويست و هشتاد و شش هجري در دارالخلافة تهران - حفت بالأمان - به خط احقر عباد، محمد رضاي كلهر، مرقوم و به زينت طبع در آمد و از جانب ايشان در وجوه مخارج و مصارف آن به هيچوجه مضايقه و دريغ نرفت، و حسبة لله و طلبا لمرضاته و محض بقاي ذات همايون و نشر دعاي دولت روز افزون صورت اتمام يافت.
فمن مبلغ عني الحسين رسالة
توجع منها انفس و قلوب [2] .
تزلزلت الدنيا لآل محمد
و كادت لهم صم الجبال تذوب [3] .
و للسيف اعوال و للرمح رنة
و للخيل من بعد الصهيل نحيب [4] .
پاورقي
[1] اين مقدمه در نسخهي خطي موجود در کتابخانهي سلطنتي (کاخ گلستان) که بار اول در سال 1283 ه. ق توسط مرحوم کلهر تحرير شده، نيامده ولي در تحرير دوم که در سال 1286 ه. ق به اتمام رسيده و زير نظر و با اصلاحات مؤلف در همان زمان چاپ شد، اضافه شده است.
[2] کيست که پيام مرا به حسين عليهالسلام برساند؟ پياميکه جانها و دلها از آن به درد ميآيد.
[3] دنيا در مصيبت خاندان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به خود لرزيده و نزديک بود که کوههاي سخت از هم فرو پاشد.
[4] شمشيرها شيون کردند و نيزهها ناليدند و اسبان، شيهه کنان گريستند.