بازگشت

زندگاني و آثار بدايع نگار


ميرزا محمد ابراهيم بن محمد مهدي نواب تهراني رازي منشي بدايع نگار ملقب به نواب دارالخلافه و معروف به آقا ابراهيم در حدود 1214 هجري قمري متولد شد. وي در يكي از رساله هاي چهارگانه كه در آن شرح حالي سياسي خود را بازگو مي كند - و در ادامه ي همين عنوان خواهد آمد - مي گويد: «حال پنجاه سال از عمر فدوي گذشته است..» و تاريخ تحرير آنها را نيز 1291 آورده، لذا تاريخ تولد او را كه در هيچ مأخذي ياد نشده، مي تنا سال مذكور حدس زد. البته در مقدمه ي فيض الدموع كه آن را در سال 1283 نوشته نيز اشاره به كهولت سن و سفيد شدن موي دو گونه ي چهره ي خود كرده است كه طبق تاريخ ذكر شده در اين زمان 42 سال از عمرش گذشته و شايد با اين بيان اشاره به پيري زودرس خود داشته كه در آن دوران دچار سختيهاي فراوان و


رنجهاي بسيار بوده است.

پدر وي از خانداني تجارب پيشه و صراف بود.

سال تولد وي را حسب قرائن تاريخ مي توان 1210 هجري قمري حدس زد.

وي دوران جواني را به تحصيل علوم ديني و ادبي و عربي گذراند. ليكن در اواسط عمر شغل پدران خود يعني تجارت و صرافي را پيش گرفت.

در آغاز دوران شباب و عنفوان جواني با حاجي ميرزا آقاسي صدر اعظم زمان محمد شاه روابط حسنه داشت، ولي بر سر مزرعه ي كبوترخان كه از بلوك غار بود و در اجاره ي ميرزا مهدي قرار داشت، آن ملك را به قهر و اجبار از وي گرفت و با او كشمكش و درگيري پيدا كرد و به ناچار همراه با خانواده اش به شيراز مهاجرت كرد. پس از مرگ محمد شاه و بر كناري حاجي از مقام صدرات، به تهران بازگشت ولي چون پيش از اين كدورتي نيز با ميرزا محمد تقي خان امير كبير وزير عصر داشت، به بارگاه او نيز تقرب نيافت و مدتي پس از مرگ امير كبير و صدارت ميرزا آقاخان نوري به مرض سل در گذشت.

از ميرزا محمد مهدي، دو اثر ياد شده يكي دستور الاعقاب است كه در هجو و طعن حاجي ميرزا آقاسي و پاره اي مباحث تجارت نوشته شده كه به قرار مسموع، توسط دوست دانشور جناب آقاي سيد علي آل داوود با نسخي چند مقابله و به دست چپ سپرده شده.

كتاب ديگر وي كفاية العرفان در علم اخلاق و عرفان است كه در سال 1303 بازنويسي شده [1] كه نسخه اي از آن به شماره ي 420 در كتابخانه ملي موجود


است [2] سال دقيق وفات پدر معلوم نشد. جنازه ي وي را كنار قبر شيخ صدوق در قبرستان معروف ابن بابويه نزديك شهر ري دفن كردند. [3] .

پس از آنكه محمد ابراهيم بدايع نگار در سنين جواني چند رساله تأليف كرد، پدر وي را نزد ميرزا آقاسي برد. در آن زمان هنوز روابط آنها تيره نشده بود. حاجي ميرزا آقاسي پسر را مورد تشويق قرار داد و بر او لقب «نواب دارالخلافه» را گذاشت.

پس از چندي به مقام معاونت وزارت علوم كه اعتضاد السلطنه متصدي آن بود، منصوب شد. اعتماد السلطنه در اين باره مي نويسد: «ميرزا محمد ابراهيم بدايع نگار كه مشغول نگارش وقايع اين عهد همايون و مردي عالم و فاضل است، به منصب نيابت اول و وزارت علوم خلعت همايون سرافراز گرديد [4] .

وي در اين سال (1275) وقايع ده سال دوره ي قاجار را در كتاب عقد اللئالي گرد آوري كرد. پس از مدتي، به خاطر ناسازگاري اعتضاد السلطنه با او، از مقام خود استعفا كرد. سپس به وزارت خارجه دعوت شد و منشي اول آن وزارتخانه گرديد. در اين دوران، كتاب شريف فيض الدموع (1283) را تأليف كرد. وقايع قحطي سال 1288 را در كتابي به نام عبرة الناظرين و عبرة الحاضرين در پايان سال 1289 يا سال 1290 نوشت و چهار رساله ي سياسي و اقتصادي را در سن پنجاه سالگي، در سال 1291 تأليف كرد. رساله ي اول شرح زندگاني سياسي اوست كه در پايان همين بخش خواهد آمد. به گفته ي مرحوم آقا بزرگ


تهراني صاحب الذريعه، بدايع نگار شوهر عمه ي پدرش بوده و جدش با وي نسبتي داشته است. [5] .

آثار بدايع نگار جملگي با نثر فارسي فاخر به سبك نثر ادبا و منشيان دوره ي سلجوقيان و اديبان بزرگي چون بيهقي و سعدي نوشته شده [6] كه در بخش بعدي، درباره ي نثر و سبك نگارش وي بحث كرده ايم، به طوري كه با آوردن نمونه هايي از برخي كتب وي، اين مدعا بروشني اثبات مي شود. او در سرايش شعر نيز توانمند بود. صاحب المآثر و الاثار مي گويد: «فنون شعريه، جمله را پرداختن مي توانست» [7] ظاهرا دو ديوان شعر از او ياد كرده اند. در هزار دستان، اشعاري از خود آورده است. همچنين بدايع نگار را مي توان از جمله ي خطاطان برجسته برشمرد. كتابت هزار دستان به قلم زيباي او تحرير شده. [8]

پدر وي نيز از خوشنويسان دربار فتحعلي شاه قاجار بود. در كتيبه نگاري دستي قوي داشت. ميرزا سنگلاخ گويد كه از فتحعلي شاه لقب «خوشنويس خاصه» داشته و نزد من تعليم خط گرفته است. از آثار وي مي توان: كتيبه ي تخت مرمر سليماني در محوطه ي كاخ گلستان به قلم يك دانگ و ديوان فتحعلي شاه به قلم دو دانگ، كتيبه ي گنبد آستانه ي حضرت معصومه ي قم به 1218 و كتيبه ي در طلاي آستانه به 1232 كه اكنون در موزه ي نگهداري مي شود.ر.ك: احوال و آثار خوشنويسان ج 849-848/3.@.

چنانكه گفتيم بدايع نگار شخصيتي سياسي و فرهنگي نيز هست كه ما در گزارشي از رساله هاي چهارگانه، وي را بخوبي معرفي كرده ايم.

شايد بتوان مؤلف را از پيشگامان امر تصحيح و تحقيق متون گرانقدر كهن دانست. وي بدون داشتن همكار و منشي، با سرمايه ي شخصي خود اقدام به انشتار برخي كتب علمي كرد و به طور رايگان در اختيار اهل علم و علاقه مندان قرار داد و بسياري را


وقف كرد. تصحيح ديوان قصايد و غزليات سنائي، شرح نهج البلاغه تصحيح و ترجمه ي قاموس اللغه فيروزآبادي از كارهاي بدايع نگار مصحح و مترجم ماست.

بدايع نگار عالمي اديب، دانشمندي دلسوز، سياستمداري آگاه و روشنفكر بود. با قرآن و متون ديني و روايي بخوبي آشنايي داشت. هر چند در دربار قاجار تقرب داشت. ولي همواره از سياستهاي حاكم كه توسط وزرا اعمال مي شد انتقاد مي كرد. با غربزدگان و مروجان فرهنگ منحط غربي سر سازگاري نداشت و سران را از آنها برحذر مي داشت. گر چه مصلحت انديشي او بلحاظ حضور پيوسته اش در بارگاه ناصر الدين شاه مانع از نقد مستقيم خود شاه مي شد، اما تلويحا ضعف مديريت و سستي عزم دولتمردان را مرتب گوشزد مي كرد. با متظاهرين به فلسفه و عرفان مخالفت مي ورزيد و از آنان به متپلسپين و صوفيان ياد مي كرد. به گفته ي فريدن آدميت «بدايع نگار از مخالفان فراموشخانه بود» [9] چنانكه اين مطلب را نيز مي توان از فحواي كلماتش در عبرة الناظرين دريافت. و اين خود حكايت از منتقد بودن او به دستگاه دولت دارد. اگرمنصبي را مي پذيرفت در مدت كوتاهي از آن استعفا مي داد. سرانجام در سالهاي 1280 تا اواخر عمر سر در گريبان تأليف و تحقيق كرد و در پانزدهم ربيع الاول سال 1299 بدرود حيات گفت. [10] جنازه اش را به عراق بردند و در نجف اشرف


به خاك سپرده شد.


پاورقي

[1] برخي به اشتباه اين اثر را از محمد مهدي خان بدايع نگار منشي تفرشي لاهوتي (1360 - 1279) دانسته‏اند. صاحب ريحانة الادب (ج 120/5) در شرح آثار وي چنين کتابي از او ياد نکرده، جالب اينکه وي لقب بدايع نگار، را از ناصرالدين شاه گرفته و جالب‏ تراين که وي پسري اديب به نام محمد ابراهيم داشته که کتابي به نام ملستان بر سبک گلستان سعدي با نثري شيوا و زيبا به رشته تحرير در آورده است. ر.ک: مکارم الاثار ج 6 / ص 2242، معلم حبيب آبادي، چاپ 1355 ش، اصفهان؛ الذريعه ج 940/9؛ شمس التواريخ ص 100؛ تاريخ رجال ايران، ج 273 /6.

[2] ر.ک: فهرست کتابخانه ملي ج 402/1 والذريعه ج 94/18.

[3] طبقات اعلام الشيعه الکرام البررة في القرن الثالث بعد العشره ج 24 - 23/1، دار المرتضي للنشر، دوم، 1404 ه. ق.

[4] تاريخ منتظم ناصري، اعتماد السلطنه، تصحيح محمد اسماعيل رضواني ج 1824/3، نشر دنياي کتاب، 1364.

[5] طبقات اعلام الشيعه ج 24 -23/1.

[6] سبک شناسي ملک الشعراي بهار ج 365/3؛ لغت نامه‏ي دهخدا، بخش ب 730 / 460، دانشگاه تهران 1348 7 ه. ش.

[7] المآثر و الآثار، ص 186.

[8] احوال و آثار خوشنويسان ج 629 - 628/3، علمي، دوم، 1363 ه. ش.

[9] انديشه‏ي ترقي و حکومت قانون عصر سپهسالار، فريدون ادميت، صص 68 - 67.

[10] منتظم ناصري، وقايع سال 1299؛ روزنامه‏ي خاطرات، اعتماد السلطنه ص 161، امير کبير، ج دوم، 1345 ش.

منابع شرح حال مؤلف: ر.ک: راهنماي کتاب شماره‏ي 18 صص 849 - 835، طبقات اعلام الشيعه قرن سيزدهم، ج 24 -23/1؛ راهنماي کتاب سال 21، شماره‏ي 2.1، راهنماي کتاب سال 20، شماره‏ي 5 و 7؛ مجله‏ي يادگار سال 3، شماره‏ي 4، ص 8؛ همان: سال 5، شماره‏ي 1 و 127، 2؛ لغت نامه دهخدا، بخش ب 730/9 چاپ دانشگاه تهران، 1348 ه ش؛ تاريخ منتظم ناصري، محمد حسنخان اعتماد السلطنه ج 1824 /3؛ نشر دنياي کتاب، 1364 ه ش؛ محزن الانشاء به خط کلهر سال 1286 چاپ سنگي؛ المآثر و الآثار، محمد حسنخان اعتماد السلطنه ص 186، کتابخانه سنائي، سنگي، صدر التواريخ، محمد حسنخان اعتماد السلطنه، ص 164، روزبهان، دوم، 1357 ه ق؛ روزنامه‏ي خاطرات، اعتماد السلطنه صص 161 و 121؛ تاريخ تذکره‏هاي فارسي، احمد گلچين معاني ج 76/2، سنائي، دوم، 1363 ش؛ معجم المؤلفين، عمر رضا کحاله ج 222/8، مکتبة المتن=بي، بيروت، 1376 ه. ق؛ دايرة المعارف تشيع ج 1371، 138 - 137/3 ه. ق، مجله‏ي هنر و مردم، شماره‏ي 155، (يادي از نه اسستاد نثر نويش قاجار) صص 46 - 42؛ افکار اجتماعي و سياسي و اقتصادي در 17 آثار منتشر نشده‏ي دوران قاجار، صص 248 -239 -212 -211 -99 -94، آگاه، تهران، 1356 ه. ش، زندگي حاج ميرزا آقاسي، حسين سعادت نوري صص 308 -307،295 -294،276 -274 -261 -250 -243 - 242؛ هفتاد مقاله دکتر محسن صبا (بررسي کتابچه‏ي دخل خرج) به کوشش يحيي مهدوي و ايرج افشار) ج 205 - 199/1، تهران، اساطير، 1369 ه. ش؛ از صبا تا نيما، يحيي آرين پور، ج 147 - 145/1، زوار، چهارم، 1372 ه.ش؛ سياستگران دوره‏ي قاجار، خان ملک ساساني صص 123 - 103، مجله‏ي يغما، صص 192 -171، شماره‏ي 4، تيرماه 1343 ه.ش؛ مرآت البلدان، اعتماد السلطنه ج 826/1 ج 1344 /2، ج 1178 /2، دانشگاه تهران، 1367 ه. ش؛ اعيان الشيعه، سيد محسن عاملي، ج 226/2؛ چاپ بيروت، مؤلفين کتب چاپي، خانبابا مشار، ج 98 - 97/1؛ زندگينامه‏ي رجال و مشاهير ايران، مهدي بامداد، ج 255/1، ج 291/3، ج 141/4، زوار 1347 ش؛ فرهنگ سخنوران ص 617؛ چهل سال تاريخ ايران، به کوشش ايرج افشار، ج 1 / 50 و 252 و 571 اساطير، 1363 ه. ش؛ کتابشناسي آثار مؤلف در پايان شرح آثار وي خواهد آمد.