بازگشت

پيشگفتار


بسم الله الرحمن الرحيم

نمي دانم با چه زبان و بياني و با كدام قلم و بناني خداي را سپاس گويم كه مرا توفيق تصحيح و تحقيق اين اثر ماندني و اين داستان جاويد بخشيد. باشد كه در محشر بدست راست گيرمش تا مگر با ثوابي كه از خوانندگانش مرا عايد آيد، بدان سر بالا گيرم و چهره سپيد دارم و شفاعت خواهم و هم والدينم را خشنود كنم.

اكنون كه مرا در اين عنفوان جواني كه سي و سه سال از آن برآمده، سعادت يار شد و توفيق قرين گشت كه خادم بارگاه دفتر نشر ميراث مكتوب اسلامي و شيعي شوم، سر افتخار در بيرق احياي ميراث به اهتزاز دارم. حالي كه پنچ سال از وقت تصحيح و طبع تفسير العروة الوثقي اثر گرانقدر شيخ بهائي گذشته، خو را در همان صراطي مي بينم كه آغازگر با انتشار نسخه ي سوره ي حمد بود كه فاتحه ي هر كاري است و اگر مرا خير و بركتي واصل است از آن است كه خشت اول، نيك بنيان بود. باشد كه خاتمت كار نيز چون فاتحت آن، خوش يمن شود.

از خود نگويم كه «تزكية المرء نفسه قبيح» چه، خود صافي داشتن، امري است زشت، و كلام در باب اين مقتل شريف است. اگر در ميان متون و تأليفات فارسي، نيك استقصا كنيم، در خواهيم يافت كه كتابي ادبي و مستند بدين استواري نتوان يافت. اگر چه روضة الشهداي ملا حسين كاشفي سبزواري، گويا نخستين متن فارسي ادبي در ميان مقاتل است، ليكن استواري مطالب و مستندات تاريخي آن قابل خدشه و توأم با سخنان بي اساس است.نثر متين و انشاي امين بدايع نگار جاي خود دارد كه به تفصيل


درباره ي آن سخن خواهيم گفت. اما وي با بهره گيري صحيح از منابع معتبري چون مقتل ابي مخنف، مناقب الطاهرين ابن شهر آشوب، اللهوف سيد بن طاوس، مقاتل الطالبيين ابوالفرج اصفهاني و بحارالانوار مجلسي، با دقت در انتخاب، توانسته است اثري جاويد از خود بجاي نهد. مؤلف از نقل اقوال مختلف پرهيز كرده و آنچه درست تر بوده برگزيده است.

از تولد امام حسين و پرورش او در دامان جدش پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم آغاز كرده و با نقل رواياتي از آن حضرت كه خاطره ي تلخ شهادت آن امام همام را از پيش گفته است. وي مي نويسد: «و چون از سال عمر او سه بر آمد، رسول به سفري شد. روزي ناگاه بايستاد و فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و اشك از چشمهاي مبارك او روان شد. از اين معني سؤال رفت. فرمود: حالي جبرئيل فرود آمد و مرا از زميني در كنار فرات خبر داد كه او را كربلا گويند و بدان زمين فرزندم حسين كشته شود. كسي گفت: اي رسول خدا! كه بر كشتن او دليري كند؟ فرمود: مردي كه او را يزيد گويند. و گويي من مصرع او همي نگرم و كشته ي او همي بينم..»

مؤلف از وقايع مرگ معاويه و بيعت خواستن براي يزيد و گفت و گوي والي مدينه و امتناع آن حضرت سخن مي راند. داستان مسلم و حركت او به سوي كوفه در پي نامه هاي بسيار مردم و خدعه و دسيسه در كوفه و ريختن نقشه ي توطئه قتل مسلم و عزيمت حضرت از مكه به سمت عراق و رسيدن خبر شهادت مسلم به امام، لشكركشي حر بن يزيد رياحي در مقابل امام و وقوف حضرت در سرزمين كربلا، صفحاتي از تاريخ و واقعه ي خونين كربلا را رقم مي زند. شهادت ياران و سپس خاندان حضرت و آنگاه كشته شدن خود حضرت بخشي ديگر از اين كتاب است. در اسارت خاندان رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم قيام ونهضت حسيني متبلور مي شود و اهداف آن ظهور و جلوه ي خاص مي يابد. در اينجا لازم است تحليلي كوتاه از زمينه هاي پيدايش اين قيام خونبار


و اين نهضت جاويد ارائه كنيم كه در بخش نخست مقدمه خواهد آمد.

مقدمه ي اين كتاب، داراي سه بخش است. نخست: بررسي زمينه هاي نهضت حسيني. دوم: شرح حال مؤلف و معرفي آثار او، به همراه نمونه هايي از نثر بدايع نگار در تأليفاتش به عنوان يك نويسنده ي اديب. سوم: گزارش از سير تطور نثر فارسي و بررسي سبك شناسي و بيا ارزش ادبي فيض الدموع به عنوان يك اثر جاويد با نثر شيوا و شيرين كه يادآور نثر فارسي قرن چهارم و پنجم هجري است.

بار ديگر، خداي سبحان را سپاس مي گزارم كه بر اين كمينه منت نهاد تا لختي از اين عمر عاطل را بر سر اين خدمت عاطر گذارم. باشد كه فيضي از اين فيض عايد آيد و مقريان آن را علم و معرفتي ارزاني گردد. تا مگر اين حقير را ثوابي از پيش نهد و صوابي از پس آن حاصل شود. اگر چه چندي است در مقامي محمود، سر بر آستان خدمت به دفتر احياي ميراث مكتوب تشيع به ذلت فرو فكندم، اما از آن عزت اسلام همي خواهم و فر قرآن همي طلبم. نيكترين استادان فن و مهره ي علوم از ياريم فرو نگذاشته، راه صواب و سداد را بر من مي نمايند و ذيل ظلال آنها از ضلال و گمراهي به لطف حق رسته ام. و ستوده است كه از خداي سبحانه برايشان توفيق طلبم و نام نيك آنها ياد كنم كه «من لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق» آنكه آفريده را سپاس نگويد چگونه آفريدگار را سپاسگزارد.

نخست سپاس آن راست كه مراين حقير را بدين كتاب كريم نمود و او جناب مستطاب آقاي ناصر باقري بيدهندي است. همچنين لازم است از استادان ارجمند آقاي دكتر ابوالقاسم امامي و جناب آقاي دكتر محمد تهامي تشكر خود را ابراز كنم كه مرا بر برخي خطاها در ترجمه ي عبارات و ابيات عربي واقف كردند. از ديگر دوستان خوب و مهربان خود كه با پشتگرمي و لطف آنها، كارهاي اجرايي دفتر نشر ميراث مكتوب به سهولت ميگرايد و راه صواب مي پيمايد؛ يعني آقايان محمود اروميه چيها،


محمد باهر، علي اوجبي، سيد حسين حسيني، رضا باقري، محمد خاني، حميد محدث، اسكندر اسفندياري، ناصر پاكپرور، علي اكبر يزدي و سيد محمد حسيني موحد كه خوشنويسي روي جلد كتابهاي اين دفتر را تحرير مي كنند و حجة الاسلام نقدي مدير محترم انتشارات هجرت كه طبع آن را قبول فرمودند و ديگر دوستان عزيزم فرض است كمال تقدير و تشكر خود را اظهار داشته و از خداوند متعال براي يكايك ايشان آرزوي موفقيت و سربلندي و سعادت طلب كنم.

و الحمدلله رب العالمين بما وفقني لتحقيق و طبع هذا الكتاب

ذخرا و شرفا ليوم الدين

اكبر ايراني

ششم مرداد 1374 برابر با سي ام صفر 1416