پاسخي نيكوتر
دختري جوان با ادب جلو مي آيد در حالي كه دسته اي گل در دست اوست...
- سلام بر تو اي سرورم! بوي عطر بهاري در فضا پراكنده مي شود و بيني بلند و كشيده ي او را پر مي سازد.
- تو در راه خدا آزاد هستي.
زمزمه اي به راه مي افتد... سؤالاتي پي در پي شروع مي شود... علامتهاي سؤال و استفهام...
- ارزش كنيزي كه برابر با هزار دينار است در مقابل يك دسته ي گل؟
چهره ي معطّر به رايحه ي پيام هاي آسماني متبسّم مي گردد.
- خداي ما اين چنين به ما آموخته كه به تحيّت، پاسخ نيكوتر بگوييم و آيا براي او تحيّتي بهتر از آزادي وجود دارد؟!