بازگشت

پيامي از علي به شاهزادگان


در اين كوي علي (ع) به شاهزادگان ايران و ساير ممالك اسلامي همي گويد خود را در مرز رنجبران بداريد تا مملكت ابدي بدست آريد، شكوه و شوكت پادشاهي زمانه را شكوفه اي بيش ندانيد اگر در بن اين شكوفه ها حبه و دانه در نهانخانه قلوب يا شاخه هاي درخت منعقد نگردد شكوفه ديري نمي پايد كه مي ريزد و مي رود شما به آن دلخوش مباشيد - قرآن بانسان مي فرمايد باغبان را به شكوفه «زهرة الحيوة الدنيا» آن وقت دلبستگي بايد كه ميوه و حبه را در پي آن سراغ بگيرد، شكوفه چون آن راز نهان دل شجر را سر شكاف مي كند از آمال نويدي مي دهد نه آنكه خود آن عين آمال است.

نصر كه در غياب علي (ع) ياري از دولت او مي كرد اثبات مي كرد كه: الرحمة فوق العدل - دولتخواهان پس از مرگ از رحمت بر مي خيزند ميوه پس از شكوفه است.

آب آن سرچشمه كه علي به فقراء واگذارد در هر دلي مي نشيند و با آنكه كم شكوفه اي از شكوفه هاي درختانش ماند كه باد و طوفان حوادث آن را نريخته باشد معهذا در بن شكوفه بي نهايت ميوه هائي برآورد: دولتخواهاني در پي بيرون داد.

سلطاني كه خود با رنج رنجبران همدردي و همقدمي كند و آبي براي آبياري ظاهر نمايد دولت محبتش بيش


از خودش مي بايد شاهزادگان و احرار رعيت او خواهند شد.



شاه چو دل بركند ز بزم و گلستان

آسان آرد بچنگ مملكت آسان



وحشي چيزيست ملك و دانم از آن اين

كاو نشود هيچگونه بسته به انسان



بندش عدل است و چون بعدل ببنديش

انسي گيرد همه ديگر شودش سان




(في عقيدتي)

ان علي بن ابيطالب اول عربي لازم الروح الكلية و جاورها و سامرها



نهاني صحبت جانها بجانها

عجب قفلي است محكم بر دهانها



و هو اول عربي تناولت شفتاه صدي اغانيها فردده علي مسمع قوم لم يسمعوا مثلها من ذي قبل فتاهوا بين مناهج بلاغته و ظلما ماضيهم

(جبران خليل جبران)