بازگشت

ابونيزر در كشتزار يا نخلستان


پرتو انوار ولايت به او و عموم شاهزادگان هشياري مي دهد! و همت شاهانه ي او را بفوق قله ي كوهساران فردا مي برد.

علي عليه السلام اين ملك زاده ابونيزر را بعد از پيوستن به او از گماشتگان مخصوص خويش نموده به كار نخلستان گمارده بود در نخلستانها عامل علي (ع) بود براي او (ع) كار مي كرد.

وي صاحب همان حديث مشهوريست كه آن را در باب استخراج چشمه و وقف آن از اميرالمؤمنين (ع) روايت مي كنند و مختصر آن حديث


چنانكه ابوالعباس مبرد در كامل نقل مي كند اينست

ابونيزر گويد: در اوقاتي كه من سرپرست دو مزرعه «عين ابي نيزر و عين بغيبغه» [1] بودم روزي اميرالمؤمنين (ع) بسركشي مزرعه نزد من آمد، همينكه وارد شد به من گفت: غذاي خوردني نزد شما هست؟ گفتم غذائي هست، اما من آن را پسند اميرالمؤمنين (ع) نمي دانم و براي اميرالمؤمنين نمي پسندم. كدوئي است از خود مزرعه با روغن بد يا با پيه بريان شده و ساخته شده فرمود: براي من همان را بيار. غذا حاضر شد - اميرالمؤمنين (ع) براي شستن دست برخاست بر سر كرتوي آب «ربيع» آمد دست مبارك را شست و از آن غذا خورد و باز بسر جدول - آب كرتو «ربيع» برگشت دستها را با ريگ نرم شستشو داد تا به نهايت پاك و پاكيزه كرد و سپس با دو كف بهم آورده پنج مشت از آب جدول نوشيد و فرمود: اي ابانيزر، كفهاي دست نظيف ترين اواني است - سپس با رطوبت آن آب، دستي بالاي شكم مبارك كشيده و فرمود: آن كس كه شكم او را با آتش برد خدايش دور دارد

يعني از نظر و از رحمت، آن دون همتي كه به بلند همتان با كارهاي پرافتخارشان نظر نياندازد و به پست همتي و شكم پرستي خود را به گودال آتش اندازد البته شايسته ي جز آن نيست كه خدا او را دور اندازد.


شكمي كه به مختصر كدوئي سير گردد نبايد به بهانه ي آن آنقدر پرداخت كه انسان را به آتش افكند.

همت ابن يمين شاعر ايراني خراساني در اشعار معروفش گوئي از اين سرچشمه و مزرعه آبخوري داشته و سقراط نيز كه روز مرگ از صرف غذا صرف نظر كرد همين رموز را مي گفت.


پاورقي

[1] بغيبغه - قاموس گويد، بغبغ بوزن قنفذ چاهي که طناب نخورد و بغيبغ براي تصغير آن و با هاء مزرعه يا چشمه‏ايست در مدينه پر جوشش و پر نخل از آل رسول الله است گويند مأمون عباسي آن را غصب کرده از آنان باز گرفت. باري اين ماده دلالت بر هيجان و جوشش و آواز آب و آواي کبوتر دارد - و نيز بر وزن صيقل نام شخص است.