بازگشت

سويد بن عمرو بن ابي المطاع خثعمي انماري


ابن طاووس و طبري - كان سويد شيخا، شريفا، عابدا، كثير الصلوة و كان شجاعا، مجربا في الحروب.

سويد، شيخ، از اشراف، عابد، بسيار نمازگذار، شجاع، تجربه دار، و جنگ آزموده است.

سويد از صبح تا تنهائي امام (ع) مي جنگد!

معلوم ما نشد كه كي و كجا؟ بامام پيوسته ولي از ياراني است كه از بامداد تا دم آخر جنگ مي جنگد و بكشته شدن او جنگ خاتمه مي يابد.

ابومخنف طبري از عبدالله بن عاصم از ضحاك بن قيس مشرقي بازگو كرده گويد: همينكه ديدم به ياران حسين (ع) آنچه بايد برسد رسيده و دشمن از زحمت محامي و مزاحمت او فارغ شده بخود او


و جوانان خانواده ي او راه يافته و به همراه او غير از سويد بن عمرو بن ابي المطاع خثعمي و بشير بن عمرو حضرمي باقي نمانده از حسين اذن گرفتم و رفتم

شرح حال ضحاك را در ج 2 - ص 154 - 152 - بخوانيد و برابر گريز شگفت انگيز او پايداري محير العقولي از سويد آن سيد شريف تا هنگام تنهائي امام و تا بعد از آن هم يعني تا هنگام كشته شدن امام و پس از آن نيز بنگريد كه بر جريده ي وقايع نگاري ضحاك بن عبدالله بن قيس يك سطر درخشان بيفزائيد بيشتر وقايع كربلا را همين ضحاك بن قيس بازگو كرده ولي سطر آخر را كه محل امضاء و مشهد اعتبار است و بامضاء اين سويد امضاء مي شود نخوانده شما اگر تمام وقايع آن روز خونين را در صفحه ي خاك يا از تقرير ضحاك خوانده باشيد ولي از محل امضاء آگاه نباشيد چنان است كه نامه را بي امضاء يا نامه ي بي امضائي خوانده باشيد، ضحاك در كوي وفاء تا آخر نماند كه صحيفه و جريده ي وقايع نگاري خود را بامضاء ذيل اعتبار دهد و به درج كلمه ي آخر قيمت دهد و بنگرد كه اين نامه به چه امضاء شد و اين چكامه ي فداكاري ياران به چه مقطع رسيد و از چه كاري حسن مقطع يافت ارباب خرد امضاء نامه را هر چند ريز باشد بسي به دقت مي نگرند بلكه اصرار دارند كه آن را و بخصوص همان را بنگرند و اگر خط آن مشوش يا مهرش منقش يا كلمه اش مبهم و يا حروفش بهم باشد اصرار مي ورزند كه نهفته را آشكار و رمز خفته را بيدار كنند من نامه را هر چند به حجم كتابي باشد برابر نمي دانم با آن كلمه ي امضاء آن هر چند آن را ريز ببينم و مختصرش بنگرم گوئي پس از شهادت امام (ع) كه كار خاتمه يافت


خفته اي را از خود شهداء از خواب مرگ برانگيختند كه برخيز كار تمام شده، كارنامه ي همراهان شهيد شده را امضاء كن. زيرا تا كار خاتمه نيابد امضا محل ندارد و سويد را پيرمردترين قبيله و محرم ترين خاندان و دنيا ديده ترين اشخاص دانسته بودند به موقع بود كه كار امضاء را به او محول نموده امر خاتم را به او وا بگذارند او نيز پس از مردن نيك برخاست و از منظر مرموز خفتگان در خون كه منبع الهام الهي بود اسرار آن دشت را باز شنيد و خفتگان آن كوي را ديد كه همه به دور سالارشان و سالار در ميان ايشان آرميده اند به ظاهر سكوت عميقي بر پيكرشان حكمفرما است ولي از الهام رموز خون غوغائي است حبابها كه در دريا فرو رفته اند از دل آن درياي پر جوش همي گويند:



هر دشتي كه لاله زاري بوده

آن لاله ز خون شهرياري بوده