بازگشت

زني از آل بكر بن وائل


نفس المهموم محدث قمي و ابن طاوس ره - ما اين زن را جزو ياران اين كوي آورديم نه از آن نظر كه از كشتگان باشد زيرا وي كشته نشده بلكه به ملاحظه ي آنكه در آن هامون هولناك براي نصرت خاندان محمد (ص) و مقصد قرآن - كه هر دو هدف اين كتاب است) آوائي بلند كرد و گرچه صداي او در گلو گير كرد و به واسطه ي اختناق مجبور به احتباس در درون شد ولي چون دوي اين صدا در ظرف درون يعني سينه ي او و سينه ي همه ي شيعيان همي طنين داشت بالاخره در موقع به جهان بيرون برگشت و منظور ما نيز از هفتاد و دو تن نه تنها كشتگانند بلكه جمله ي ياران اين كويند كه به پاسخ «اني تارك فيكم الثقلين» جواب مثبت دادند و نواي نصرت از خفته و بيدارشان همي بلند است، بالحقيقه از فداكاري حسين (ع) براي هر كارواني جرسي است كه او را به راه مي اندازد بايد نگذاشت كه اين جرس از صدا بيفتد مصلحين اجتماعي هر كدام نقطه ي شروع به اصلاح جامعه ي را از چيزي گفته اند عده اي تشخيص دادند كه بايد از اصلاح معارف و پاره از اصلاح امر اقتصاد و پاره ي از اصلاح زن كه سرچشمه ي مواليد بشر است و دامن او به جهان جهاني نوباوه بر و ثمر مي دهد و به زمزمه ي افكارش گهواره بشر مي جنبد و گوش بشر مي شكفد - فداكاريت بنازم! اي حسين اسلام!! كه كتاب تو از همه ي اين جهات چهار گانه باب حديث را باز مي كند و از نقطه ي حساس مؤثري جلد دوم حيات تو افتتاح مي شود و مبداء شروع باحياء امر تو از زن مي شود معلوم است خاتمه جنگ عاشورا خاتمه حياة اول حسين اسلام بود و از آن پس حياة ثانوي او شروع مي شود كه سراسر غلغله ايست از حركات رد الفعل و طلوع سر سلسله اش از ضعيفترين فرد شده و از حنجره ي زني آري زن كه يكپارچه مهر است و دل - صداي خونخواهي تو و زنده كردن رأي تو برخاست، ما منتظريم از آن سه جهت ديگر هم سر سلسله ها برخيزند و آن سلسله را كه تو جنباندي تعقيب كنند و نگذارند مقاصدي كه در خطبه ي بين راه در سر منزل بيضه براي شروع باصلاحات و تغييرات تذكر دادي دفن شود تا حال تحريك احساسات بود از اين پس بايد تحريك عقول نيز شروع شود كاري ضامن اصلاحات خواهد بود كه عميق ترين احساسات و رشيدترين عقول با او همراه باشد و تا عقلي در بشر نيست احساسات را تحريك كند و همينكه عقول از اختناق بيرون آمدند آنها را رهبري كند و آن كار همان فداكاري تو است ما بايد آن را از هر جهت زنده كنيم و با صداي تو هم آهنگ باشيم كاري كه در تحريك احساسات هر تاري را به صدا آورد و زن پردگي را از حرمسراي عزت سر و پاي برهنه به ميدان آرد، و نيز مانند حر رياحي صاحب منصبي را و جوين بن مالك و همراهان او و ساير نفراتي كه قاري محترم در اين طبقه ديد برخ دشمن وادارد و تا پاي كشته شدن به مقاومت آرد و به ناچار در صدها نفوس دشمن تحول و توبه و در هزاران نفوس آنها ندامت و افسوس و در عموم بالاخره تا اندازه اي نبه و هشياري آرد بايد او را تعقيب كرد، اين صدا از دوست است، بايد در پي اين صدا رفت تا صاحب صدا را جست اگر چه در ميان خاك و خون خفته باشد يا تن او خسته و كوبيده باشد و با هم آهنگي با او مقررات آئين محمدي را كه ناموس اويند و امروز دستخوش تضييع اند حفظ كرد و آن قسمتي را كه مربوط به بانوان است بآنان توصيه كرد.

ما اين بانو را جزو اين طبقه آورديم چون از لشگر عمر سعد بود اميدواريم بانوان ما يك روز هشيار شوند كه دست بيگانه است كه نواميس محمدي را برهنه كرده، هستي آنها را به تاراج مي برند.

حميد بن مسلم از هنگامه ي عصر عاشورا باز گويد كه زني را از آل بكر بن وائل ديدم «اين زن به همراه شويش با اصحاب عمر بن سعد بودند» همين كه ديد لشگر بي مهابا به سراپرده ي زنان اهل بيت ريختند و روپوش بانوان را تاراج مي كنند هستي حرمسرا را بيغما و غارت مي برند. شمشيري برگرفت و به قصد حمايت اهل حرم رو به سرا پرده ي بانوان اهل بيت مي دويد و داد مي كشيد و مي گفت: اي آل بكر بن وائل! آيا دختران پيغمبر و يغما و غارت؟ خدايا! تو حكم كن اي خونخواهان پيغمبر (ص)! كجائيد؟ گويد: پس شوهرش آمده او را گرفت و به منزلگاهش برگردانيد.


پيامي به بانوان

در خاتمه ي كتاب شهداء نيك نظر كنيد كه آغاز حياة ثانوي امام (ع) است در حياة ثانوي امام كه سراسر غلغله و تحريكست سر سلسله را از احساسات شروع نموده آن كاري برومند است كه در دوران نقاهت عقول - زمان بني اميه - اثر بخود را در احساسات بگذارد اين تعليم با بشر پا به پا خواهد آمد - پس از افتادن مردان شهداء به زنان مي گويد: ما مردانه كوشيديم و كشته افتاديم اينك كار از شما بانوانست، صدائي كه در بدرقه شهيدان برخيزد اين صدا هر چند ضعيف و نحيف باشد چون از عمق احساسات است همان صيحه ي عميقي است كه بعدها از عمق دل عالم برخواهد خاست و طبقه ي ستمگران را خواهد برانداخت به آنان منگريد كه در آن ميدان از حلقوم زني كه ضعيف


مي نمود بلند شد ناله اي كه از درون دل خسته برخيزد فرياديست كه غوغاها برپا خواهد كرد، همين از قدرت آن كافي است كه در ميان آهن و سر نيزه آن هم از سپاهي بمانند كوه برخاست صيحه اي كه در كوه بركشي غير از صيحه ايست كه در وادي برآيد و به هدر رود آن صيحه از كوه بر مي گردد پا به گنبد گردنده فلك بر مي شود و مي چرخد و به زمين بر مي گردد كار اين گنبد گردون همين است كه هر صدا، هر دعاء، هر آواز، را بگيرد و به همراه خود بچرخاند تا برگرداند و به گوش صاحب صدا و ديگران برساند صدائي كه در سينه ي بانوئي از اختناق محتبس شود با شير پستان در درون سينه سرشته گردد و در بنيه ي طفل وارد شود و به تدريج به همراه كودك بزرگ شود و نعره اي خواهد شد اما هنگامي كه كودك مرد شده توانا گرديده و بالاخره بانوئي كه گفت - يا لثارات محمد - و خاموش شد آواز او خاموش نشده با آواز نبوت قرين و همدوش پيش مي رود هر جا آواز نبوت مي رود اين صدا هم مي رود


تا به گوش اهالي آنجا بگويد: كه اين پيغمبر محبوب و نبوت مقبول شما به كشتن حسين مقتول گرديده و به سكوت از تاريخ آل محمد خون او هدر مي رود - صداي اين بانو آرام نگرفت او را شوي خاموش كرد اما از زنان كوفه يعني آل نخع و همدان بلند شد بانوان كهلان به پيرامون منبر كوفه مويه كردند و كوفه را پر از غلغله كردند و اندك و اندك در مجامع سوگواري و مجالس زنانه همي زنده تر شد و نعره كشيد كه آنكه كشته شده عضوي از تن زنده ما است و تا مسلمين زنده اند البته بر عضوي كه از آنان بريده شود ناله و فغان خواهند داشت.

گوئي حالي كه شوهر صداي او را خاموش كرد دوي آن داخل ظرف ذهن شد و طنين آن در ديوارهاي داخلي همي امواج متعاكس مي كرد كه: ما بايد به محمد (ص) وفادار باشيم.

اي بانوان! ايراني اسلامي! شما بانواني را نظر افكنيد كه در حمايت از محمد (ص) و دفاع از او همسر پيمبرانند


ام عماره زني بود در احد كه در آن موقع هولناك بدور پيغمبر (ص) مي گشت و دفاع از او مي كرد شوهرش عاصم با دو پسرش نيز در جبهه ي جنگ بودند پيغمبر دعاء كرد كه خدا به خاندان تو بركت بدهد، عرض كرد: يا رسول الله! دعاي بهتري براي من بكن. پيغمبر (ص) دعاء كرد كه در بهشت تو و شوهرت همنشين من باشيد. گفت: الان گوارا شد.

شما بانوان! آري شما، شما مردان را صدا زنيد كه خونخواهان محمد (ص) كجايند؟ نيم تاج بانويست از ايرانيان كه براي ياري اسلام و حمايت از نواميس محمدي (ص) گويد: به اطفالتان در گهواره بياموزيد و گر آموختن ممكن نيست زمزمه كنيد كه:



در آندلس نماز جماعت شود بپا

جائيكه قادسيه بخونها وضو كنند



بس كارها بقبضه ي شمشير بسته است

مردان هميشه تكيه خود را بدو كنند



خبرات حسان اسلامي را در كتابش بخوانيد - زنان اندلس را كه شصت هزار آنان حافظ قرآن بودند در نظر آريد.

سوده ي همدانيه را بنگريد كه برخ معاويه ستمگر ايستاد حالي كه مي خواهد چادر از سرش يا سرش را از تن برگيرد او رو بقبر اميرالمؤمنين (ع) مي كند كه آرامگاه روح عدالت است بانگ مي زند تا بدن او را از تك قبر بلرزاند و كاخي را چنان بر سر معاويه فرود آورد كه چشم معاويه تاريك شود - سخن كوتاه بانوان اسلام! به شما بگويم: آن صدا كه مردان قوي برداشتند آرام شد همين كه شهيد شدند بعد از كشته شدنشان حنجره ي نازك زنان آن را بلند كرد و هنوز دوي آن برپاست - كار شما مهم است خود را عبث ضعيف مشمريد و خويش را مختصر مبينيد.