بازگشت

حر كار خود را كرد


امام (ع) فرمود: اينجا است كه من براي ابد پياده مي شوم و براي هميشه


ركابم خالي مي شود، چيزهاي ديگر هم بر سر ما خواهد آمد، سرنوشتهاي ديگري هم داريم مقدرات ما به آخر رسيد و با پايان عمر به سرانجام پيوست.



گفت نطقم چون شتر زين پس بخفت

نيستش با هيچكس تا حشر گفت



همچو اشتر ناطقه اينجا بخفت

بعلاوه از آن سروش غيبي كه حديث ام سلمه و حديث ديگري را نيز كه شفاها خود از پيمبر (ص) شنيده بود به خاطرش آورد از مطالعه زمينه ي كار و نبودن قوه ي كافي براي دفاع و استيلاء دشمن زورمند و بي آبروئي كاركنان آن، و قانع نبودن بهيچ حد و اندازه و ابقاء نكردن بر شرف و حيثيت او و تحميلات غير قابل تحمل آنها و طبيعت حق پرستي خود آشكار ديد كه هيچ راه سازگاري و محافظت هويدا نيست بالنتيجه جان او و عزيزان او مصون نيست و حرم و حريم او مصون نخواهد ماند بنابراين حر آري حر كار خود را كرد!!



معلوم بود از آن وقت كه حر برخورده و او را تحت نظر گرفته و قضيه را به مركز خويشتن ابلاغ كرده و در حدود پنجاه فرسنگ راه او را پيچانيده در اين فرصت كافي، در اين پيچ و خم دشمن بدكنش هر نقشه اي داشته تكميل كرده و اينك نقشه ي كامل خود را در مجراي عمل قرار داده و البته قضيه را بصلاح خود خاتمه داده و مي دهد و بناچار در اين تحكم تازه براي پياده كردنش موقع را براي انجام منويات خود مناسب ديده و تشخيص داده كه همين نطقه و مكان مفصلي نازكي است كه او با كارد خونريز خود آن را به آسان از


هم جدا خواهد كرد و تشخيص داده كه در اين بيابان هيچ مانعي و هيچ دستي جلوي دست او نخواهد آمد كه او را از نيت سوء خود باز دارد پس حتما او نيت سوء خود را چنانكه مي خواهد مي تواند انجام دهد تمام كارهاي آينده، هر چه باشد، همه زائيده همين كار است يعني (به ميل خود پياده كردن) هر چه پيش آيد و آمد - همان اجراء نياتي است كه بعد همي از پرده رخ مي نمايد،

بينش بينا، از آن زمينه همه ي آثار و مقتضيات آن را پيشاپيش مي ديد، هر كس از نيت طرفين مستحضر بود مي توانست سختي موقف حسين را دريابد، حسين (ع) خود بهتر از هر كس عزت نفس خود و پايه ي بلند آن را مي دانست و از طرف مقابل خود وقاحت و گرسنگي نابجا و كينه هاي انباشته را مستحضر بود و وظيفه ي مقدسه و تكليف حتمي الهي خود را با حدود و قيود و اندازه ي آن مي دانست و مي دانست كه وظيفه اش اجازه نمي دهد تن بخواري دهد يا به سكوت از امر به معروف و نهي از منكر بگذراند و باز در برابر؛ مي دانست كه دشمن نمي خواهد حتي سايه ي او را در بيداري يا شبح او را در خواب هم ببيند كه مبادا مانع از انجام آرزوهاي بچگانه اش يا تعديات خودسرانه اش گردد در نتيجه التيامي متصور نيست و راه خلاصي نخواهد بود و از طرفي اينك كه دشمن در پياده كردن بر او سخت گرفته شتاب مي ورزد ناچار اوضاع را با پيشرفت خود موافق كرده.



آنچه در آينه جوان بيند

پير در خشت خام آن بيند



و از ناحيه ي ميزبانان نيز اثري هويدا نشد اگر پيام او و خبر


ورود او را به آنان رسانيده باشند و با اين وصف باستقبال نيامده اند بناچار بايد از اراده ي خود منصرف شده باشند و اگر پيغام را نرسانده اند پس راه رساندن نداشته اند بنابراين راهها چنان بر آنان بسته است كه خبر ما نمي تواند در حلقه محاصره آنها وارد شود پس آنها چگونه مي توانند از حلقه ي محاصره بيرون آيند، بهرحال اكنون با نبودن قوه ي مدافع بحد كافي و استيلاء دشمن زورمند و بي آبروئي كاركنان آن و قانع نبودن به هيچ حد و اندازه و ابقاء نكردن بر حيثيت او، و تحميلات غير قابل تحمل آنها و طبيعت حق پرستي خويشتن نتيجه آن خواهد شد كه هيچ حقي از حقوق او مصون نخواهد ماند و هيچ راه سازگاري هويدا نيست، از روي اين مقدمات، گذشته از موازين ديگر همين كه قرار پياده شدن را امضاء كرد از لوازم حتميه آن نيز آگهي داد، زمينه ي عزيمت خود را با زمينه ي ناروائي دشمن، زورمندي او را با ضعف جانب خود ديده از آتيه ي كار با آن دشمن، پيش گوئي كرد و به اين چند كلمه عزيمت خود و فضيلت و عزت نفس را با حد ناروائي دشمن زورمند افشاء كرد كه فرمود اينجا خوابگاه شتران ما است و ريزشگاه خون ما است يعني اينك حر بظاهر ما را پياده مي كند اما من چنين مي بينم كه كار خود را كرد و كار ما را خاتمه داد مقدرات ما به آخر رسيد!!