بازگشت

عمار و كوفه


طبري بازگو كرده گويد همين كه مردم (يعني فرس) روز جلولاء شكست خوردند و سعد عرب را مراجعت داد، بودند تا همين كه عمار وارد شد مردم را به سوي مدائن حركت داد. مدائن را سازگار نيافتند، عمار فرمود: آيا بشتر سازگار است يا نه گفتند نه، پشه دارد گفت عمر: مي گويد: به طبيعت عرب زميني سازگار نيست مگر سرزميني كه با طبيعت اشتران سازگار باشد. گويد: پس عمار مردم را كوچ به كوفه داد.

نيز طبري گويد: هنگامي كه مسلمين مدائن را بد آب و هوا


يافتند و از پس آن كه بدانجا منزل كردند و غبار و ذباب آنها را اذيت كرد و به سعد نامه اي نوشت كه رواد خود را برانگيزد و سر منزلي را انتخاب كند كه هم بري باشد و هم بحري زيرا براي عرب از بلدان صلاحيت ندارد مگر آن چه با شتران و گوسفندان صالح باشد وي از كساني كه نزد او بودند مسئلت كرده جائي كه اين صفت داشته باشد خواست كساني از سران عرب كه عراق را ديده بود او را در مشورت (بلسان) معرفي كردند. ظهر كوفه را لسان گويند كه ما بين النهرين باشد تا عين بني الحداء.

عرب مي گويد: بر لسان خود را بيرون داده به صورت ريف درآمده. پس آن چه از آن به جانب فرات واقع است آن را ملطاط گويند. و آن چه بسمت گل و لجن درياچه ي ملح واقع است آن را نجاف گوينده پس بسعد نوشته دستور همانجا را داد.