بازگشت

تمركز در كوفه به انتخاب سلمان و حذيفه


طبري گويد: عمر به سعد نوشت. مرا خبر ده رنگ و روي عرب و گوشت و پوست عرب را چه تغيير داده آنها را لاغر نموده؟ در جواب نوشت آب و هواي مدائن (تيسفون) و دجله عرب را از هم ريخته رنگ آنها را برده. عمر نوشت آب و هواي بلداني با طبيعت عرب سازگار است كه با طبيعت شتر هم سازگار باشد.

سلمان را با حذيفه كه رائد ارتش هستند برائدي بفرست تا سر منزلي را كه هم بري باشد و هم بحري و بين من و بين شما دريائي و جسري فاصله نباشد انتخاب كنند.


گويد: (هر يك از شئون لشكري بردي واگذار بود) سعد حذيفه و سلمان را برانگيخت، سلمان از غرب فرات را گرفته بقصد انبار همي مي پيمود و همه را زير پا زده نمي پسنديد تا به كوفه رسيد و حذيفه بيرون آمده جانب شرقي فرات را زير پا مي زد جائي را نپسنديد تا به كوفه رسيد و كوفه توده اي بود از حصباء.

هر تپه ي رمل حرماء را سهله و هر حصباء و رمل مخلوطي را كوفه گويند.

هر دو تن رائد به آن جا رسيدند. در آن جا سه دير بود (دير حرقه و دير ام عمرو دير سلسله) و در خلال و وسط آنها چندي خصاص (يعني خانه هائي از ني يا پوشيده به چوب) بود آن بقعه را پسنديده پياده شدند و دو ركعت نماز خواندند و هر كدام اين دعا را خواندند:

اللهم رب السماء و ما اظلت و رب الارض و ما اقلت و الريح و ما ذرت و النجوم و ما هوت و البحار و ما جرت و الشياطين و ما اضلت و الخصاص و ما اجنت بارك لنا في هذه الكوفه و اجعله منزل ثبات.

و به سعد خبر را نوشتند.