بازگشت

ساختمان كوفه


طبري گويد: همين كه تصميم گرفتند بنيان كوفه را بگذارند سعد كس نزد «ابوهياج بن مالك اسدي» فرستاد و او را از نوشته ي عمر راجع به طرق و جاده ها و كوچها و بخيابانها مطلع كرد كه امر كرده خيابان ها را (40 ذراع) و خيابان هاي پس از آن را (30 ذراع) و بخيابان هاي بين بين را (20 ذراع) و كوچه ها را (7 ذراع) قرار دهند و از آن كمتر نباشد و در قطايع (60 ذراع) باشد مگر آنچه بيني ضبه ميرسد.

پس اهل رأي براي مساحت و تقدير اجتماع كرده و همينكه رأيشان بر چيزي پا بر جا مي شد ابوهياج تقسيم را در آن معمول مي داشت همين كه عزم به بنا نهادند اولين چيزي كه در كوفه بنا گشته و خط كشي شد مسجد بود آن را در بازار در موضع اصحاب صابون و خرما فروشان قرار دادند آن را خط كشي كردند بدين قرار كه يك تن كماندار قابل در وسط ايستاد سخت كمان كشيد از راست تيري پرتاب نمود و امر نمود كه هر كس بخواهد ساختمان كند از ماوراء موقع تير و محل سقوط آن بسازد و از جلوي رو و از پشت سر نيز تير انداخت و امر داد كه هر كس بنا بخواهد بايد از ماوراي محل سقوط آن دو تير بسازد و براي مسجد


مربعي بقدر تير پرتابي از هر سو و همه سو واگذاردند. در مقدم و پيشخان آن سايباني ساختند بدون آن كه براي آن مجنبات و مواخير باشد (ظاهرا وصف ستون هاي سايبان است كه نه سر ستون داشته و نه ته ستون).

اين مربع براي اجتماع مردم تخصيص داده شد كه همديگر را مزاحم نباشند مسجدها همگي آن روز چنين بود جز مسجد الحرام قرار بود كه مساجد ديگر را براي تعظيم آن شبيه به آن نسازند، سايبان آن دويست ذراع بود و بر ستون هاي سنگ خارا بر پا بود كه از خسروان «اكاسره» بجا مانده بود.

ارتفاع قبه ي و آسمانه آن مانند آسمانه هاي كليساهاي رومي بود و بر فلكه ي صحنه ي آن از بيرون نشان خندقي نهادند تا كسي در بنيان ساختمان فرا پيش نيايد و سرائي براي سعد در حيال آن بنا نهادند بين آن دو طريقي منقب بود.

راه به قدر (200 ذراع) بود و در داخل آن بيوت اموال را قرار داد امروز جاي همان قصر كوفه است. بناي آن را روز به از آجر بنيان اكاسره كه در حيره ماند بود نهاد. و در ودعه ي صحن يعني در پيشگاه صحنه يا در حظيره ي صحنه - پنج خيابان راه دادند و در قبله ي آن چهار خيابان و در شرقي آن سه خيابان و در غربي آن نيز 3 خيابان و آنها را نشان گذاشتند.

(1) سليم و ثقيف را درودعه ي صحن از ماوراء صحن منزلي دادند با دو جاده يعني راهرو، و همدان را بر يك جاده يعني راهروي ديگر و بجيله را و تيم اللات را به تمام با تغلب بر جاده ديگر.


(2) و در قبله ي صحن بني اسد را بر جاده اي و بين بني اسد و نخع جاده اي و بين نخع و كنده جاده اي و بين كنده و از دجاده اي كشيده شد.

(3) و در شرقي صحن نصار او مزينه بر جاده اي و تميم و محارب بر جاده اي و اسد و عامر بر جاده اي.

4- و در غربي صحن بجاله و بجيله بر جاده اي و جديله با اخلاطي از مردم بر جاده اي و جهينه با اخلاطي ديگر از مردم بر جاده اي اينان دسته هائي بودند كه پيرامون صحن و در پهلو و پشت آن واقع مي شدند و ساير مردم در ميانه ي اينها و از ماوراء منزل گرفتند سهمها قسمت شد اينها خيابان هاي عمده بود و خيابان هائي غير از اينها به محاذي اينها شروع شد كه با اينها پيوسته مي شد و باز خيابان هاي ديگري كه در پي آنها و دنباله ي آنها باز مي شد و گشادگي آنها در ذرع و مسلحت كمتر از اينها بود.

محله ها در ما بين اين خيابان ها و پشت اينها واقع مي شد و راهرو ما و جاده ها را عموما به پشت صحن قرار دادند.

اعشار از اهل ايام و قوادس در محله ها منزل كردند و اماكني را براي سر حد داران «اهل ثغور» و اهل موصل غرق نمودند تا آنان خود را به موقع برسانند و همين كه روادفي براي ساكنين محله ها آمد «يعني» مهاجريني از قبيله به قبيله ي خود پيوست» و واردين تازه در رديف آنها قرار گرفتند و نوبه بنوبه بر آنها افزود شده بواسطه رادفه ي نخستين و رادفه ي در درجه ي بعد جمعيت زياد فراآمد مردم محله ها را تنگ گرفتند پس هر كس رادفه او خيلي زياد بود محله ي خود را ترك ميگفت و خود كوچ مي كرد و با آنها مي پيوست.


و هر كس رادفه ي او اندك بود آنها را (يعني واردين تازه را) در منزل همسايگان خود جا مي داد، همسايگاني كه كوچ كرده بودند و بر ادفه خود پيوسته بودند.

البته اين ترتيب در صورتي بود كه رادفشان اندك و كوچ كرده ها همسايه ها بودند و گرنه بر خويشتن تضييق مي كردند و برادفه ي خود جا مي دادند.

صحنه ي وسط در تمام دوره ي عمر به حال خود بود قبائل به هيچ وجه در آن طمعي نمي داشتند و در آن صحنه ي وسيع جز مسجد و قصر و اسواق نبود، اسواق نيز نه ساختمان داشت و نه نشانه.

عمر گفته بود بازار هم بايد بروش مسجد باشد هر كس هر روز به هر مكاني سبقت گرفت آن جا به او حق اختصاص دارد تا مادامي كه از آن جا برخيزد و بخانه رود يا از خريد و فروش خود فارغ شود.

و مناخي (يعني بار اندازي) تهيه كرده بودند براي هر گونه وارد (رادف) كه تازه وارد مي شد كه موقتا در آن جا فرود آيد تا ابوهياج اسيدي بيايد و بكارهاي آنها رسيدگي كند و جائي را كه دوست دارند به آنها اقطاع نمايند. همه واردين در اين مناخ مساوي بودند.

سعد در همان قطعه اي كه به نام قصر خط كشيدند قصري برابر محراب امروزي مسجد ساختمان كدر و آن را با بنيان رفع و گچكاري بساخت و بيت المال تخصيص داد و خود در ناحيه ي آن منزل كرد.

سپس پس از مدتي نقبي به آن زدند و از اموال بيت المال بردند سعد قضيه را به مدينه نوشت و مكان (دار و بيوت اموال) را وضع آن را با صحنه ي بازش از طرف پيشخان دار توصيف كرد.


از مدينه دستور آمد كه مسجد را منتقل كن و جاي آن را بجنب «دار» قرار بده و دار را قبله ي آن قرار ده چه كه مسجد شبان و روزان پر است از جمعيت و مردم خود پاسبان مال خود خواهند بود بنابراين مسجد را منتقل كردند و بنيان آن را به هم زدند و به آن جا آوردند.

دهقاني از اهل همدان كه به نام «روزبه بن بوذر جمهر» بود قول داد كه من آن را بنا مي كنيم و براي تو هم قصري مي سازم و آنها را با هم وصل مي كنم تا ساختمان يكي باشد. بنابراين قصر كوفه را به همان خطه اي كه دارد خط كشي كرده سپس با پاره آجرهاي كاخي كه از كسري در ضواحي حيره بود و وزيران شده بود بنا نهاد و وافي نبود و مسجد را برابر بيت المال قصر از قبله بطرف دست راست تا منتهاي قصر كشيدند سپس مسجد توسعه داده شد و از سمت يمين تا آخرهاي رحبه ي علي بن ابي طالب (ع) كشيده شد به طوري كه رحبه قبله ي مسجد شد.

باز در نوبه ي ديگر به مسجد توسعه داده شد تا حدي كه قبله ي مسجد بسوي رحبه و يمين قصر واقع شد و بنيان آن بر ستون هائي از سنگ خارا بود كه از كسري و كنائس او باقي مانده بود - بدون مجنبات - و همواره بر اين وضع بود تا زمان معاويه بن ابوسفيان كه باز بنا شد و بدست زياد به اين وضع ساخته شد.

همين كه زياد خواست ساختمان كند دو تن بناء از بناهاي جاهلي را خواست و موضع مسجد و قدر آن و ارتفاع آسمانه را براي آنها وصف كرد و گفت: دلم چيزي را مي خواهد كه نمي توانم بگويم. بنائي كه از معماران كسري بود گفت اين حد ارتفاع جز با ستون هائي كه از سنگهاي جبال اهواز تراشيده شود نخواهد شد بايد تراشيده و سپس سوراخ شده ميان آن را از سرب و از ميخ هاي آهنين پر نمايند در ارتفاع


آن را تا (30 ذراع) بر آرند و سپس به سقف بپوشانند و براي آن مجنبات و مواخير قرار دهند تا آن را نيكو پايدار دارد.