بازگشت

يعقوبي و گفتار او


احمد بن ابي يعقوب بن واضح نويسندي معروف يعقوبي در كتاب بلدان طبع ليدن گويد.

عمر بن خطاب بسعد بن وقاص همين كه عراق فتح شد نوشته امر داد كه در جاي كوفه فرود آيد و مردم را امر دهد كه آن را خط كشي نمايند.


پس هر قبيله اي با رئيس خود خطه ي را خواست بنابراين عمر باصحاب رسول خدا (ص) اقطاع كرد. از اين رهگذر عبس بجانب مسجد جايگزين شد و بعدها قومي از آنان منتقل به اقصاي كوفه شدند.

سلمان بن ربيعه باهلي و مسيب بن نجبه فزاري و مردماني از قيس برابر خانه ي ابن مسعود را گزيدند.

عبدالله بن مسعود و طلحة بن عبيدالله و عمرو بن حريث خانه هاي پيرامون مسجد را (خطه ي) خود ساختند. عمر بجبير بن مطعم اقطاع كرد و او در آن خانه اي بنا نهاد و سپس آن را به موسي بن طلحة فروخت و در نزد خانه ي سلمان بن ربيعه بن قيس بن سعد اقطاع كرد بين آن دو راهي جاده بود و سعد وقاص براي خود خانه اي را كه بعدها به نام خانه ي عمر سعد معروف شد باقطاع خواست و بخالد بن عرفطه و خباب بن ارت و عمرو بن حرث بن ابي ضرار و عمارة بن رويبة تميمي باقطاع داد و به ابومسعود عقبة بن عمر انصاري باقطاع داد و بني شمج بن فزاره را اقطاعي در پهلوي جهينه داد.

و به هاشم بن عتبة بن ابي وقاص شهار سوج (چهار سوي) خنيس را اقطاع كرد و بشريح بن حارث طائي اقطاع داد، عمر باسامة بن زيد خانه ي را بين مسجد تا خانه عمرو بن حارث بن ابي ضرار به اقطاع داد و به ابوموسي اشعري نصف آري را اقطاع كرد آن جا فضائي بود كه خيل مسلمين در آن جا مي بود. و به عمرو بن ميمون آوي رحبه اي را كه به نام علي بن ابي طالب (ع) معروف است اقطاع كرد، و با بوجبيره ي انصاري كه دفتر ارتش را داشت اقطاعي داد و به علي بن حاتم (ظاهرا بعدي بن حاتم باشد) و ساير طي ناحيه ي جبانه بشر را اقطاع كرد. به زبير بن عوام اقطاعي داد


و بجرير بن عبدالله بجيلي و ساير بجيله قطعه اي بزرگ واسعي اقطاع كرد و با شعث بن قيس كندي و كندء از ناحيه ي جهينه تا بني اود اقطاع كرد و قومي از ازد جديدا آمدند و فرجه ي اي را بين بجيله و كنده يافتند و در آن جا منزل كردند.

و قبيله همدان در كوفه پراكنده شدند و تميم و مكر و اسد آمدند و در اطراف منزل كردند و به ابوعبدالله جدلي در بجيله اقطاعي داد.

جرير بن عبدالله گفت: اين مرد همواره در ميان ما است و از ما نيست.

از اين رهگذر عمر به او گفت: به هر جا كه براي تو بهتر است منتقل شو، او به بصره منتقل شد و عموم احمس از جرير بن عبدالله گذشته به جبانه اي منتقل شدند - اساسا خطط تغيير يافته و به نام مردماني كه بعد از اين آن جا را خريدند و بنا نهادند معروف شد.

براي هر قبيله اي جبانه اي بود كه به نام آنها و رؤساء آنها معروف بود. از جمله جبانه ي عرزم و جبانه ي كنده و جبانه ي صائدين و صحراي اثير و صحراي بني يشكر و صحراء بني عامر است.

عمر بن خطاب به سعد نوشت كه كوچه هاي بزرگ كوفه را)50(ذراع تمام و همه را مساوي بسازد.

بازار (سوق) را از قصر و مسجد تا خانه ي وليد تا قلائين تا خانه هاي ثقيف و اشجع قرار داد و بر آنها سايبان ها كه آنها را مي پوشانيد قرار داد تا ايام خالد بن عبدالله قسري كه وي بازارها را بنا نهاده ساختمان كرد و براي اهل هر صنفي از فروشندگان (سرائي و طاقي) تخصيص داد و بهره برداشت آن را بجند اختصاص داده و به طور معمول ده هزار جنگجو در آن جا منزل مي كرد.


سنجيدن گنجايش بازار را به مقاتله و جنگجويان نشان است كه پيشه ور و پيله ور در اين جمعيت نبوده و متصديان كارهاي پيله وري همان نظاميان جنگجو بوده كه براي مواقع غير جنگ اين كارها را بعهده داشته آن هم نه به طور پيشه و پيله وري بلكه به طور سرگرمي موقت و به قدر رفع حاجت.