بازگشت

باز شيوه ي كارزار


ابومخنف گفته كه نافع از پيش بر فواق چوبه تيرهايش (جائي كه بزه كمان مي گذارند) نام خود را كنده بود پس شروع به تير اندازي


كرده كمان را كشيد پيكان هاي تير را به زهر آب داده بود تير ميانداخت و همي گفت:



1- ارمي بها معلمة افواقها

مسمومة تجري بها اخفاقها



2- ليملان ارضها رشاقها

و النفس لا ينفعها اشفاقها



1- تير اندازي مي كنم به اين تيرهاي نشاندار زهر آلود كه كشته گان مانند خودش پياپي جريان دارد.

2- اين سرزمين را از اين تيرهاي دلشكاف پر مي كنيم، نفس از كناره جوئي و بيم نفعي نمي برد.

علاوه از عده اي كه مجروح كرده بود 122 تن از مردان عمر سعد كشته به زمين انداخت آن گاه كه تيرها به آخر رسيد شمشير از ميان بر آورد بر آنان حمله كرد و همي خواند:



انا الهز بن الجملي

انا علي دين علي




منم آن شير جملي، منم بر دين علي (ع) لكن لشكر به قصد جان او از جا جستند، بر سرش ريختند بدورش چرخيدند، سنگ اندازها سنگباران و تيراندازها تير بارانش كردند تا آن كه دو بازوي او را شكستند پس از آن او را دستگير كرده اسير گرفتند.