بازگشت

مداخله ي اراذل و اوباش


سخن كه به اين پايه محكم رسيد جز مداخله اراذل و اوباش كار را آشفته نمي كند از اين رو شمر (لعين) مداخله كرد و هيمنت اين سخن استوار را از خاطر سپاه جنگجو درهم شكست.

راوي مي گويد شمر بن ذي الجوشن - تيري بطرفش رها كرد و گفت: ساكت شو خدا نفست را بگيرد ما را به پرگوئي خويش خسته كردي.


زهير براي آن كه مبادا پيش افتادگي او خاطرها را از اثر سخن منصرف كند و باز به اشتباه مردم بيافزايد خود را مجبور ديد كه قدر او را پيش خاطرها معلوم كند و مردم را بياگاهاند كه اشتباه نخستين شما اين است كه مثل او را در اين گونه مخاطرات عمومي كه به زيان وجاهت و آبروي يك ملت ختم مي شود مداخله دهيد، زهير كوشش كرد كه بلكه مردم را از اشتباه بيرون آورد و اصرار كرد كه مصالح يك ملت بلكه حيات و ممات يك امت را تاابد. نبايد بقطع و فصل هر كس و ناكس واگذار كرد.

بنابراين سخن خود را گرداند و در پاسخ شمر گفت: اي كره شتر كه تا چشم باز كرده اي پدري براي خود جز آن چهار پا كه بعقب


مي شاشد نديده اي، باتو من گفتگوئي ندارم، تو بيش از يك حيوان زبان بسته اي نيستي، به خداي سوگند گمان نمي كنم كه از كتاب خدا دو آيه را درست و پا برجا بداني و يا بخواني، بشارت و نويدت بدهم به رسوائي روز رستاخيز و شكنجه هاي دردناكش.

شمر (لعين) بازگفت: خدا تو را و صاحبت را بعد از يك ساعت ديگر خواهد كشت.


زهيرش فرمود: آيا از مرگ مرا مي ترساني؟ به خدايم سوگند كه مردن به همراه او و در ركاب وي را گواراتر و محبوب تر دارم از زندگاني جاويد به همراه شما.

راوي مي گويد: بعد از آن رو به مردم كرده با صداي رسا داد زد كه اي بندگان خدا، شما را از دينتان اين ديوانه وش گستاخ و همراهانش گول نزنند، زيرا و الله بشفاعت محمد (ص) نخواهند رسيد، آن مردمي كه خون ذريه و اهل بيتش را بريزند، و حاضر باشند بكشتن آن كس كه ياريش مي كند، و از حرم و حريمش دفاع مي نمايد.