بازگشت

نص سخنش


گفت به خداوندم سوگند، براي اين كه كشت شدن از تو و اين جوانان خانواده ات بگردد حاضرم، بلكه دوست دارم كشته شوم، و بعد از قبر برخيزم و بازكشته شوم تا هزاران بار و بيشتر كه مگر خداي بكشته شدن من، كشته شدن را از جان تو و جان اين جوانان اهل بيت تو دفع كند.

انصاف را به اين رشادت و موقع شناسي مي بايد تهنيت گفت و به اين سخن و سخنور مي بايد درود فرستاد، در زيارت قائميه، بمقام سخنوري زهير در اين مقام نظر انداخته و بچنين سخن پردازي او را ستوده و سلام گفته، گر چه مضمون آن سخن كه در زيارت ذكر شده با اين سخن كه از تاريخ ذكر كرديم تفاوتي دارد.

مضمون جواب در زيارت ناحيه اين است: درود و تحيت بر زهير ابن قين بجيلي كه به حسين (ع) در موقعي كه وي را به انصراف و برگشت اذن داد گفت: نه به خدا اين كار هرگز نخواهد شد آيا من پسر پيغمبر خدا (ص) را در دست دشمن ترك كنم، و خود نجات يابم خدايم اين روز را ننماياند. [1] .


من به جاي درود و تحيت بر اين سخن سرائي، اين 3 شعر را به بدرقه سخنش گفته ام اگر لايق افتد و در نظر آيد زهي دولت:



عدوي حسن تو دنيا پرستد اي ملك حسن

چسان تو را نپرستيم اگر خداي پرستيم



رقيب دور تو هشيار و چشم مست تو بيدار

چگونه ترك تو گوئيم ما كه مست الستيم



چرا نه خاك رهت از سم ستور شود دوست

كه از پس دو سه روزي غبار تيره پستيم



(خليل صيمري كمره)

(عفي الله عنه)


پاورقي

[1] ثم قام زهير فقال، و الله لوددت اني قتلت ثم نشرت ثم قتلت حتي اقتل کذا الف مرة، و ان الله يدفع بذلک القتل عن نفسک و عن انفس هؤلاء الفتية من اهل بيتک. (ج 17).