بازگشت

محمد پس عبدالله جعفر


2- محمد بن عبدالله ابن جعفر طيار، زاده حوصاء دختر حفصة بن ثقيف بن ربيعة بن عائذ بن ثعلبه بن عكابة بن صعب بن علي بن بكر بن


وائل، و مادر حوصاء هند دختر سالم بن عبدالعزيز بن محروم بن سنان بن مولة بن عامر بن مالك بن تيم اللات بن ثعلبه، و مادر هند ميمونه دختر بشر بن عمر بن حرث بن ذهل بن شيبان بن ثعلبه بن حصين بن عكابه بن صعب بن علي.

ساروي مي گويد: محمد پيش از عون رو به جنگ آورده و به مباره و رزم پرداخته جنگ مي كرد و مي گفت:



1- اشكوا الي الله من العدوان

فعال قومك في الردي عميان



2- قد بدلوا معالم القرآن

و محكم التنزيل و التبيان



1-بسوي خدا شكايت مي كنم از اين تعدي و از رفتارهاي اين مردم كه كوركورانه در پستيند و به پستي جايگزينند.

2- راه هاي قرآن را با آن نشانه هاي واضح و آشكارش و حكم محكم تنزيل آسماني را با تبيانش براستي تبديل كرده اند.

من از اجوزه ي اين جوان براستي در شگفتم كه در آن سن از عدالت و اجتناب از تعدي دم مي زند و مي گويد چرا مردم در نفرت از تعدي تامل دارند؟ و بر تحمل تعدي شكيبائي دارند؟ آيا منتظر چه اند؟ وي نقشه ي عدالت را به طور كلي و قانوني قرآن مي شمرد، مي گويد قرآن است، بايد با آن نشانه هاي واضح و توضيحات كافيه اش آن را عمل كند و محكم بگيرند، زيرا در آيات محكمات راه تعبير و تغيير و رأي و شبهه نيست و جاي تشكيك و اعتذارني، نقشه نقشه ي واضح، كور كوري هم روا نيست، پس آيا بعد از


اين، نمونه ي اعلي عدالت را كه آل علي (ع) باشند نمي شناسند و نمونه جامع تعدي را كه آل اميه (لع) و زياد باشند نمي نگرند آيا اين بي خبري و خودباختگي مردم از چه شده؟ آيا اين شكايت را جز به پيشگاه قرآن و خداي فرستنده ي قرآن مي بايد كرد؟ اين جوان به علاوه از معدلتهاي آل علي؛ البته از حسين (ع) به ويژه نسبت به خود معدلتهائي در داخله ديده بود از قبيل اين كه با تفاوت اين دو برادر از ناحيه ي مادري كه مادر آن برادر از خودشان و از اين برادر بيگانه بود با اين حال در همه ي مراحل حسين (ع) هر دو را به يك جشم مي ديده و از بني اميه خود خواهي و تعدي معلوم و مشهور عموم شده بود خصوص در اين 20 سال معاويه، و به ويژه بر اهل كوفه، نقشه قرآن كه از آسمان بر تعيين فرمانفرما نازل شده تنها براي آل علي و بويژه بر حسين (ع) منطبق است و تعدي دشمن براي اهل كوفه را اندازه بيرون شده بود و براي دودمان پيمبر (ص) نيز از حد گذشته بود زيرا با فرضيه ادعاي خودشان جز بيعت طلبي نداشتند، و به هيچ وجه راهي براي تقاضاهاي آنها نبود كه نزول بر حكم را بخواهند، شگفتا! اين برادر كه از زينب نبود و تا اندازه اي بيگانه و از غير خاندان خودشان بود فداكاري بنام معدلت اينان و تعدي دشمن مي كرد و آن برادر كه از پاره جگرش بود به نام پيش قدمي پدرش در راه دين نه به اسم مادر و بستگي حسين (ع) فداكاري مي كرد، خلاصه آن كه هر دو تن شيفته حقيقت و شيداي عظمت آن بودند نه آلوده به تعصب و غفلت اگر چه سن هر دو كم و اندك بود و لكن كسي كه شور فضيلت او را به جوش آورد و جواني كه عشق بحقيقت او را به ميدان آورد، نمي بايد كوچك شمرده شود مي بايد اورا در فضل صاحب افسر و تا جور دانست.


اين جوان جنگجو در رزم ده نفر را كشته سپس لشكر باطرافش احاطه كرده و برگشته او را دوره كردند، عامر بن نهشل تميمي او را شهيد كرد، سليمان بن قطه در قصيده اش در باره ي او و برادرش مي گويد:



1- عيني جودي بعبرة و عويل

و اندبي ان بكيت آل الرسول



2- ستة كلهم لصلب علي

قد اصيبوا و سبعة لعقيل



3- و اندبي ان ندبت عونا اخاهم

ليس فيما ينوبهم بخذول



4- فلعمري لقد اصيب ذو و القربي

فابكي علي المصاب الطويل



5- و سمي النبي غودر فيهم

قد علوه بصارم مصقول



6- فاذا ما بكيت عيني فجودي

بدموع نسيل كل مسيل



1- اي ديده كرم كن سرشكي با ناله بيفشان، بر آل پيغمبر (ص) ندبه كن.

2- شش تنشان همه از نسل علي (ع) و هفت نفرشان از عقيل كشته شدند.

3- ندبه كن اگر ندبه ميداني بر عون برادرشان كه در نوائبشان تنها نمي گذاشت.

4- زيرا بجانم قسم بذوي القرباء از اين مصيبت بس صدمه وارد شد.


5- همنام پيمبر محمد (ص) در ميان از پا در آمد با تيغ بران بسرش ريختند.

6- هر گاه گريه داري اي چشم سرشگي بريز كه سيل آسا به هر سو روان باشد.

پيام ما به جوانان

اين دو جوان بنوباوگان و عقب ماندگان از كاروان بخت جوان مي بخشند پيام مي دهند كه به پيشروان شايسته بنگريد و آنانرا هدف قرار داده و بسان دويدن افراد نظام به سمت مقصد (ديريكسيون)نظر به آنان داشته باشيد، به سمت آنان بدويد و در چپ و راست معطل چيزي نايستيد، بزرگان و نياكان را بسان پرچمي از نور با شبح نوراني بين زمين و آسمان برابر رو انگاريد، و فرمانيكه براي حركت به سمت حقيقت مي دهند اجراء نمائيد تا به آنان برسيد و البته دير يا زود با آنان همقطار و هم عنان خواهيد شد، عون در ارجوزه و ميدانداري خود مي گويد: كه با جدم جعفر طيار (ع) فاصله ام هم در سن و هم در رتبه زياد بود ولي در ميدان كار زار بكار او نظر داشتم و به تكاپوي در راه آئين و هدف وي از اين سر ميدان پرفاصله به آن سر ميدان خود را به پهلوي او رساندم، از اينست كه اينك در آرامگاه شهيدان خوابيده ام، تو نيز هر بامداد كه چشم از خواب برمي داري آن سپيده صبح و روز نوين را مطلع بخت نو و اقبال جديد بگير،اما بشرط آنكه ديده به هدف داشته باشي و چشم از آن بر نگيري و به واسطه ي عقب افتادگي و نوباوگي خويش يأس بخود راه ندهي و رخ بر نتابي.

محمد برادرش پيام مي دهد كه نظم قرآن براي راهروي كه به سمت هدف مي رود لازمست،بايد به قرآن روشن باشد


و با تبه كاران در گودال نكبت كوركورانه دمساز نشود، اگر دو نيرو يكي اراده يا بهتر بگويم ديده از هدف بر نگرفتن و ديگر نظم قرآن كه نقشه ي صحيح باشد اگر با هم توأم شدند همانا پير خرد هم عنان بخت جوان شده، در بنيه ي هر كس، در هر سن، در هر حال كه باشد او را به كمال مطلوب مي رساند، اين دو جوان با كمال متانت و نظم با اطاعت پدر به سمت سران قبيله و سروران آئين روان شده مي گويند: در هر كيشي، در هر طايفه اي، براي اهل هر ميهني خداي چندين تن برجسته بسان پرچمي برافراشته و در خيال بازماندگان گذاشته، اين پرچم نور بخش بجاي پرچمي است كه نظاميان به آن فرمان مي دهند و به بازماندگان خسته و افسران افسرده دلداري و نيروي تازه مي دهند، از خطر مهاجمه دشمن مي رهانند، بسر منزل دولت مي رسانند، اي نونهالان مي بايد براي هر چه باشد چشم از آنان بر نداريد.




گفت پيغمبر كه نفحتهاي حق

اندرين ايام ميآرد سبق



گوش هش داريد اين اوقات را

در ربائيد اين چنين نفحات را



نفحه اي آمد شما را ديد و رفت

هر كه را مي خواست جان بخشيد و رفت



نفحه اي ديگر رسيد آگاه باش

تا از اين هم وانماني خواجه تاش



(مولوي)

ان الله في ايام دهركم نفحات الا فتعرضوا لها

محمد - رسول خدا (ص)