بازگشت

نص سخنان امام


خط مرگ بر اولاد آدم بدانسان حتم بنوشته شده كه گردن بند


و زيور به گردن دختر جوان (اين تعبير براي آنست براي پيران ستمديده بعد از مردنشان مي گويند مرگ براي او عروسي بوده است) من از چه؟ آن قدر واله و شيداي نياكان پاك خويشتنم؟ شگفتا! به پايه اي كه يعقوب اشتياق به يوسف خود داشت من واله و شيداي نياكان خويشتن ام.

خوابگاه ابدي من در آرامگاهي گزيده شده است، من آن را ديدار خواهم كرد،من خود گويا مي بينم كه بين نواويس و كربلا پارهاي تنم را گرگهاي هامون قطعه قطعه مي كنند از تن من شكمهاي ميان خالي خود و انبانهاي گرسنگي ديده خويشتن را پر مي كنند، راه چاره ي از روز تلخي كه او به قلم بنوشته نيست، خرسندي خدا خرسندي ماست، ما صابر و شكيبا بر بلاي اوئيم و او اجر و پاداش شكيبايان را تمام و كمال بما خواهد داد، از پيغمبر خدا (ص) تاروپودش دور هرگز نخواهد بود، بلكه تمام جمع آوري شده و براي پيغمبر (ص) در حظيره قدس گرد آوري خواهد شد كه چشم پيغمبر (ص) به آنان روشن شده و وعده هايش به آنان انجام گيرد بنابراين هر كس در راه ما به فداكاري حاضر است و خون دل خويشتن را بذل كرده و به ديدار خدا دل نهاده بايد فردا بامداد را با ما كوچ كند زيرا ما بامدادان كه روز كرديم كوچ خواهيم كرد با خواست خدا انشاءالله.

اين گونه آواز را آيا آن گروه انبوه حج گذاران مي شنيدند. هرگز و آيا امروز مي شنوند؟ حاشا و كلا، مانند اين سخنان در


گوششان صداي بال مگس است (ينادون من مكان بعيد) آيا سخن پرحرارت شهيدان حق را توده ي آنان كاملا مي شنويد يا مي پذيرفت حاشا، كلا، همه وقت دينداران گرفتار يك كريوه هستند، شغلهم الحب عن المحبوب شغلهم القرائة عن القرآن، اگر توده سخن شهيدان را در مي يافتند و به فكر آنان نزديك مي شدند و اگر اهل فكر به دريافت هاي خود اعتناء مي كردند و فداكاري مي كردند چرا شهداء حقيقت كشته مي شدند اشعياء شهيد با شيرين زباني مخصوصي پيش از شهادت، بني اسرائيل را مي آگاهانيد و از خطر بنوكد نصر (بخت النصر) كه متوجه بني اسرائيل بود، آنان را آگاه مي كرد، ولي ثمر نداشت چون دين داران فقط شيفته وظائف مقدماتي و زعماء و اهل فكر در بند خود خواهي بودند.

دينداران فقط به فكر سوختن پيه و دنبه و بخور و مذبح و قرباني بيت المقدس، و زعماء در كار ضعيف كشي و افزايش اندوخته هاي خود مستغرق بودند.

اشعياء شهيد پيش از شهادت پيغام حقيقت را چنين ادا مي كرد اي پسران سردار خدا (بني اسرائيل) خداي مي گويد من از بوي بخور پيه و دنبه سير شدم، من از گوشت قرباني كه در مذبح بيت المقدس مي كشيد و كشته ام سيرم اگر هم گرسنه بوده ام سير شده ام برويد داد مظلومان را بدهيد، برويد بينوايان را از بينوائي بيرون بياوريد.


چرا داد مظولمان پيش شماست. اشعياء اين پيام را رساند و كشته شد ولي بني اسرائيل از خواب بيدار نشدند تا قصاب مرگ به خانه ي آنان بخواستگاري آمد.

آيا حجاج بيت الله از مذبح مني و قربانگاه با ابهت، با خرج هنگفت خود اسرار آن را مي شنودند آيا مي فهميدند كه ذبح قرباني با آن وضع مهيب و هزينه ي گزاف براي تشكيلات حج فقط از نظر تقويت نيروي دين است؟ هرگز! هرگز! اگر امروز مي شنوند آن روز هم مي شنيدند حسين (ع) و كاروان او نمونه اي هستند از حكومت افاضل نهايت اين نمونه نمونه ي اعلي است، نمونه اي هستند از آن چه در اسرار حج گفتيم، نمونه اي هستند از قضيه ي غدير خم، و حفظ عدالت و اوضاع الهي تنها محصول حج است و بس، و نگهباني آن جز به وسيله حكام مدينه فاضله نخواهد بود و حاكم اعلي كه نمونه كامل اصلاح كننده گان حال بشر است آن روز حسين (ع) بود چنانكه زياد و پسر زياد و يزيد (لع) از نمونه هاي ممتاز زنبور نرند كه در كندوي مگس بگفته افلاطون اندوخته هاي مگس كارگر را بي جهت صرف مي كند و به وجود بي ثمر خود كندوي مگس را كه خانمان منظم طبيعي است دچار مرگ و فنا مي كند اين گونه زنبور تا نيش در نياورده فناء و بعد از نيش آوردن زخم و فناء مي آورد.

اگر مقصد حسين (ع) و نظام عادلانه و حكومت افاضل تا اندازه ي به نظر نشدني مي آيد و به گفته (طماس مور) آنرا مملكت (اتوبي) بايد ناميد يعني مملكت موهوم، نقشه ي دولت بني اميه نيز نقشه فناء حكم


و حكم امضاء مرگ براي توده ي عالي و داني مي بود، اگر آن موهوم به نظر مي آيد اين حتما راه وادي عدم و كار جمعيت معدوم و محكوم بفناء است.

بيداران و دينداران اگر رو به نقشه ي حسين (ع) بر ندارند بعذر اين كه دولت آل علي (ع) و حكومت افاضل بمانند كيميا نشدني است و بنظر موهوم مي آيد حتما بايد بر خود بنهند كه رو به نقشه ي بني اميه كنند و به سوي وادي عدم و ديار فنا روان شده يا بانتظار قصاب مرگ كه بخواستگاري آنان خواهد آمد به نشينند، آن يك مشكل، ولي بالمأل شدني است اگر چه به نظر عوام نتيجه ي آن قطعي و شدن آن يقيني نيايد ولي اين يك خطرناك و نتيجه ي آن حتمي و قطعي است،

شما نامه اي را كه معاويه بحاكم كوفه اش (زياد ابن ابيه پدر عبيدالله براي دستور سلوك با نيك و بد و عرب و عجم نگاشته بنگريد مشتمل بر 22 دستور است در آن حكم فناء و امضاء اعدام همه ي بيداران و دينداران نوشته شده تا بيداران بدانند به فداكاري بايد قدم بردارند و دينداران بفهمند كه بايد خود را به پايه ي فكر و بيداري برسانند).

صورت آن نامه را در اين جا به طور لزوم از كتاب سليم ابن قيس هلالي معاصر معاويه ذكر مي كنيم.