بازگشت

كاروان مكه


در روز ترويه در مكه و مسجد الحرام غلغله و جنجالي بر پا است از انبوهي مركب از يكصد، تا دويست هزار تن و بيشتر حاجياني كه در آن روز نوبه احرام و تلبيه و روز حركت آنان به جانب مني است غلغله اي بر پا است.

در آن سال بعلت اضطراب محور خلافت جنجال بيشتري در آن جا ديده مي شود، سياسيون با حواشي خود به آن جا آمده و برفتار حسين (ع) نظر دارند.

خود اعضاء كارواني كه در ركاب حسين (ع) اند شايد بيصدا نباشند چون بي شخصيت نيستند (به بخش پيش مراجعه فرمائيد. و بودن


19 تن آل ابي طالب و 8 تن موالي و حرم و خانواده پيمبر (ص) نيز در مكه و حركت آنان از آن موطن وحي بي هياهو نيست به ويژه در موقع جدائي از خويشان و بستگان در چنين روز كه بيداران دنياي آن روز به مكه آمده اند هر يك را آشنايان و كسان زياد است، و در موقع جدائي هياهو و فغان و يا بهت و حيرت دارند، و نيز از جنجالي كه در موقع برخورد اعضاء اين قافله بساير نظاره گان رخ مي دهد غافل مي باشيد.

حسين (ع) در روزي چنين ياران خود را كه تصميم حركت داشتند به مساوات و مواسات تجهيز كرده به آنان كه عازم بودند رو به عراق به همراهش بيايند هر يك ده دينار كه براي 300 و يا 400 فرسخ راه كمترين ذخيره است و يك شتر باربر (جمل) كه بار و بنه و توشه خود را بر آن بار كند بخشيد، و ظاهرا خودشان بيشتر اسب سوار بودند در شب پيش از حركت در انجمن آشنايان خطبه ي آتشيني خواند، و بامدادان خود با زن و بچه و كسان دودمان و اولاد خود و كساني كه از شيعيانش به او ضميمه شده بودند از مكه رو به عراق با شتاب بيرون آمدند، از پيروان و دوستان و مواليان و اهل بيتش هشتاد و دو تن پيرامون وي بودند كه عده اي را ما ريز داديم ولي عده ي ديگر تا كنون معلوم نشده اند.

و چنان نبود كه خبر مسلم به سمع مبارك او رسيده باشد براي آن كه روز بيرون آمدن امام همان روز نهضت و يا شهادت مسلم بود و مسلم يك روز بعد از نهضت خود شهيد شد، باري روز سه شنبه هشتم


ذيحجه، آن روز پرجنجال، امام (ع) كوچ كرد، صداي حركت او آميخته با صوت خطابه ي آتشين شبش هنوز به گوش جهانيان ميرسد.