بازگشت

پيام من به تو


اين رادمرد بزرگ برفتار و گفتار و كردار خود چهار گونه پيام براي اولياء تربيت تنظيم كرد. چهار خوي نيك را كه اركان كاخ عظمت است، به ما آموخت نخست به آمد و رفت از كوفه به مكه و از مكه به كوفه باولياء


تربيت پيامي فرمود كه براي خدمت به آئين و ميهن اسلام و بهر چه بخواهيد، نفرات خود را به تكرار و استمرار و پشت كار عادت دهيد، و فرماندهي براي اين پشت كار شگفت آور بالاي سر افراد بگذاريد و بگماريد كه در سر و نهان يكسان فرمان دهد اگر يقين فرمانده شد در دل بيابان ها و در نشيب و فراز فرمان را خود به خود و يكنواخت اجرا مي دارد يقين لازم است كه بارها را سبك نمايد، در نشيب و فراز هراس به سراغ انسان نيايد. آن روز در فراز منبر به كوفيان و خلاصه مقال آن روز را امروز از ته قبر به جهانيان مي گويد كه افرادي باعظمت اند كه يگانه و يكنواخت باشند و در راه حقيقت به حق اتكاء داشته باشند.

دوم: آموخت كه به رازداري و سر نگه داري آنان را بيارائيد. و سپس اسرار را به امانت به آنان بسپاريد. آنان را خزانه دار اسرار كنيد كه هرگز دشمن نتواند از آنها استفاده اي كند همان جور كه خود سر داد و سر خود را به دشمن (ابن زياد) نگفت.

سوم: به ما ياد داد كه تا دم مرگ لازم است به آئين و ميهن اسلام و هم كيشان و جامعه وفادار ماند و شكيبا بود و بدودمان اولياء و خدمت گزاران به حق همواره بايد تشكر داشت ما هم به همين عمل از خود او آموخته و از او تشكر مي كنيم و روان پاك او را درود مي فرستيم.

ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا.

چهارم با آن كه در چنگال دشمن گرفتار و اژدهاي مرگ دهن گشوده بود. نگذاشت كه مرگ او دو مرگ شود و عجز و خواري كه مرگ فضائل است بر مرگ تن افزوده شود و پيام داد.




و اذا لم يكن من الموت بد

فمن العجز ان نموت جبانا



از مرگ نترسيد بلكه از اين پيش آمد استفاده نموده و بر منبر رفت و به آوازي جهان رسا كه هنوز به گوش ما مي رسد پيام امام را به مردم كوفه و پيام فضيلت را به مردم جهان رسانيد، پيام داد كه از موقع استفاده كنيد حتي در دم مرگ و فرصت تنگ، از وقت خود بهره گيري كنيد با هر گونه سختي و دشواري رو به رو هستيد، فرصت اندك را اندك نشماريد.


اللهم و اوصل الي التابعين لهم باحسان الذين يقولون ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان خير جزائك الذين قصدوا سمتهم و تحروا و جهتهم و مضوا علي شاكلتهم لم يثنهم ريب في بصيرتهم و لم بختلجهم شك في قفو آثارهم و الا يتمام بهداية منارهم مكانفين و موازرين لهم يدينون بدينهم و يهتدون بهديهم يتفقون عليهم و لا يتهمونهم فيما ادوا اليهم.

(صحيفه ي سجاديه)