بازگشت

پيام من به تو


چه نيكو عرصه اي است عرصه ي وفاداران كه فضاي آن سر باران است بهتر ز كدوئي نباشد آن سر، كو فضل و هنر را مقر نباشد. عابس بروي كسي خندانست كه از هر موقع خود بهره كافي بردارد دنياي عبوس بروي اين چنين كس خندان خواهد شد عاقبت نيكو به آنها خواهد داد، عابس به هم كيشان خود پيام مي دهد كه استقبال من تا مكه از حسين (ع) چون در حساب بود و جان نثاري من در دشت باندازه ي توانائي بود سخن من و سخنگوئي و خدمت به زبان در موقع خود بود در نتيجه در كوي شهيدان حسين (ع) بودم، آرميدم، و براي اين عاقبت نيكو فرقي نداشت كه حسين به دولت مي رسيد و مي رسيديم يا در اين تربت مي خفتيم كه به نيك نامي رمز وفا را به جهان پيام دهيم. كسي كاملتر از من در پاسخ اين سوال كه سعادت خلق در چيست؟ نگفته. سعادت مردم در اين است كه با حساب آشنا شوند، اگر با حساب جان ببخشائي و به جان فشاني خون خود را در صحرا بريزي به جا است و گم نخواهد شد و اگر نابهنگام اشكي بريزي و بي موقع گريه اي كني وقت را ضايع نموده اي. كشته شدن با حساب تن انسان را در تربت شهداء و روان انسان را


در آستانه ي عرش آرامگاه مي دهد ولي دارائي با غفلت، ثروت بي نظم انسان زنده را با مواهب بي پايان به خاكستر مي نشاند، روزگار عبوس و گيتي ترش رو و خلائق عبوس ممكن است بروي كسي بنان جوي وانفاق ان در موقعي خندان شود، چون در حسابست جهان جهان به او سلام دهند، ولي ثروت و دولت گاهي نمي تواند جهان را به انسان خندان كند بلكه از بي حسابي كسان را خشم آلود مي كند و روز به روز بخشم و عبوس آنها مي افزايد تا بروز عبوس قمطرير خاتمه يابد.


اللهم و اتباع الرسل و مصدقوهم من اهل الارض بالغيب عند معارضة المعاندين لهم بالتكذيب و الاشتياق الي المرسلين بحقايق الايمان في كل دهر و زمان ارسلت فيه رسولا و اقمت لاهله دليلا من لدن آدم الي محمد (ص) من ائمة الهدي و قادة اهل التقي علي جميعهم السلام فاذكرهم منك بمغفرة و رضوان (صحيفه ي سجاديه)