بازگشت

نطق عابس در مجمع شيعه در كوفه برابر مسلم


عابس به پا خواسته حمد خداي را كرد و ثنا بر او خواند بعد از آن گفت: اما بعد، راستي را من نه از اين مردمان خبرت مي دهم و نه از انديشه شان آگاهي دارم، و نه از طرف آنها وعده ي فريب آميزت مي دهم ولي به خدا قسم من خبري كه از خودم مي دهم و مي گويم بر آن دل نهاده ام و آخرين تصميم را گرفته ام (به خدا قسم) هر گاه و بي گاه كه مرا صدا زنيد اجابتتان مي كنم. به همراهتان با دشمنتان مي جنگم براي آن كه هيچ گونه صدمه اي را نگذارم به شما نزديك شود جلو رويتان شمشير مي زنم تا دم مرگ و نفس آخر كه بايد خدا را ديدار كرد و مراد و مقصودي هم از اين كار ندارم و چيزي نمي جويم جز آن چه پيش خدا است [1] .


پاورقي

[1] اما بعد فاني لا اخبرک عن الناس و لا اعلم ما في انفسهم و ما اغرک منهم و لکن و الله اخبرک بما انا موطن نفسي عليه و الله لاجيبنکم اذا دعوتم و لا قاتلن معکم عدوکم و لا ضربن بسيفي دونکم حتي القي الله لا اريد بذلک الا ما عند الله.