بازگشت

پيام من به تو


آرامگاه اين سعيد گويا يكسره زبانست كه به هم كيشان ما بگوئيد: سعادت را از آن نيك بختان بياموزيد كه در حفظ الغيب پيمبرشان چنان استقامتي كردند كه در برابر تير باران امضاي وفا گرفتند، تو گوئي وجدان آنان پيمبري يا تمثال پيمبري از خود در داخله ي آنان بر تخت نشانده پيمبر آنان گويا همواره خود را زنده مي دارد و فرمان خود را به موقع اجراء مي گذارد از نيك بختي بسعي و استقامت اين جهان حشري در آن جهان با همبازاني آن چنان در ملك جنان براي خود تأمين كردند. حشر كسي در آن جهان و اين جهان جز با همباز خود نخواهد بود.

مي گويند پيام ما به هم كيشان اينست كه اگر هزار بار هم تن پاره پاره و سوخته شود اين روحيه را نبايد از خود جدا كنند، قد غير الطعن منا كل جارحة سوي المكارم في امن الغير.

سر نيزه هر عضو و جارحه ما را پاره پاره كرد ولي روحيه ي ما ايمن از تغيير و به حال خود بود. تا چنين روحيه ي براي خويشتن احراز نكند اطمينان بتملك حوزه خويشتن نداشته باشيد، احسب الناس ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون


اللهم صل علي محمد.... كما... و والي فيك الابعدين و عادي فيك الاقربين و أداب نفسه في تبليغ رسالتك و اتعبها بالدعاء الي ملتك.

(صحيفه ي سجاديه)