بازگشت

امام خودش قدم زنان به قصر مي رود


ثيموستوگليس اولين شخص آتن دشمن ديرينه ي ايران از ترس آتنيها هم وطنان خود به پادشاه ايران پناه برد، اردشير او را پذيرفت و فرمود دويست تالان نقره به تو مديونم. او تعجب كرد شاه به سخن خود ادامه داده گفت. من امر كرده بودم هر كس تو را زنده حاضر نمايد دويست تالان نقره به او انعام بدهم حاليا كه تو به پاي خود آمده اي بايد به خود تو


بپردازم، امر فرمود آن وجه را به او تسليم كردند. بعد به تدريج حكومت پنج شهر را به او داد.

قبيصه نام عرب صحرا نشيني است كه آهوئي در چادرش از دست صياد كه بهرام گور وليعهد ياران بود پناهنده شد (در آن هنگام بهرام را در پيش نعمان بن منذر براي آموزش و پرورش صحرائي عربي سپرده بودند) عرب به حمايت آهو از خيمه بيرون آمد و به سوار ناشناس كه دنبال شكار آمده بود گفت چون آهو به پناه چادر من آمده من بايد او را پناه دهم اگر چه خود را به كشتن بدهم، بهرام را خوش آمده بعد كه بسلطنت رسيد او را خواست و انعام خلعت داد. او را لقب (حامي الذمار) داد چه سينه را جلوي تير صياد براي نگهداري پناهنده خود سپر كرد. اسمش تا دنيا است باقي ماند.

رفتن امام (ع) با آهوان حرم در خيمه ي عبيدالله حر جعفي اگر براي اتمام حجت بوده به بدبختي عبيدالله بايد گريست و اگر جهت آن بوده كه در ايلات معمول است صاحب سراپرده بايد مهمان خود را پناه بدهد بحال آهوان حرم پيغمبر (ص) بايد رقت كرد، و ناحيه ي حضرت حسين (ع) رقت آور خواهد بود و بايد به صيادها نفرين كرد، و شايد امام (ع) نظري هم در بردن اطفال نداشته، اطفال از راه انس به همراه او و برادرها براي اجلال موكب رفته باشند و عبيدالله رقت خود را به ملاحظه ي پيش بيني از آينده قضيه مي گفته به هر حال سر دو راهي و نقطه ي لغزنده ي براي عبيدالله شد و بر دو باختش در دو طرف به حساب در نمي آيد. طرز جواب بلكه كلمه به كلمه ي آن قدم به قدم در اين گونه مواقع لغزنده است چه در اين مواقع


باريك سقوط انسان يا عروج او پيش مي آيد با يك كلمه در نفي و اثبات به اوج عزت مي رسد يا به چاه ذلت مي افتد في الحقيقه اعتبار انسان و قيمت فكر و ادب و موقع شناسي او است كه در اين مواقع بالا و پائين مي رود.