بازگشت

طبقه نخستين شهداء


اينك شروع مي كنيم بطبقه ي نخستين كه از كوفه و بصره، حركت كردند و پيش از آن كه حسين (ع) از مكه بيرون آمده باشد خود را تا مكه رسانيدند، چون اينان بيشتر از ديگران آمده اند بايد جلوتر در نظر بيايند گو اينكه همه ي اينها از سابقينند يعني در خريداري حق و در قدر شناسي و ديعه ي حق پيش قدمند آري همه يگانه ي عصر خود بودند ولي آنان كه تا مكه كه كانون نور بوده پيش آمدند و زودتر خود را


بدامن امام (ع) انداختند حق تقدم دارند. آنان اظهار ادب بيشتر كرده و راهي زياد پيموده اند و پيش از ديگران چشمشان به حضرت (ع) و چشم حضرت (ع) به آنان افتاده است. اين رشادت شايان را كه به منزله ي تعليم اشتياق بود مردمان دو منطقه (منطقه حجاز و منطقه عراق) هر دو ديدند.

اين گروه شنيدند كه امام (ع) از خانه پاي بيرون نهاده آنها هم بيرون دويدند، خبردار شدند كه به مكه آمده به آن جا شتافتند و حقا بايد به دنبال امام رفت، چنانكه ناخدا قبله ي توجه كشتي نشينانست. و قطب نما قبله ي توجه ناخداست و سمت مقصد قبله ي هر دو است امام باخلائق و مقصد خلقت همين حال دارد، به نظر من كلمه ي (امام) را جز اين معني نيست، مقصد شناس و به سمت مقصد متوجه،

خود را از آن حضرت (ع) ارجمندتر ندانسته و جان خود را از آن حضرت عزيزتر نديده اند گويا قرآن كردار آنان را ديده تشنگي و گرسنگي و خستگي آنان را خريدار شده، و بديده ي قبول به آنها نگريسته است، اين كتاب آسماني در هنگام گذراندن از هر كوه و دره و عبور بهر دشت و بيابان، به آنان آفرين مي گويد، سواري و پياده گي و خواب و بيداري آنان را جداگانه نام مي برد [1] اين دسته با آن حضرت بانصاف


رفتار كردند، جائي كه فرزند پيغمبر به قصد كناره گيري از بيعتي چنان ننگين، از مدينه و خانه ي خويش بيرون رود، سزد كه همه مسلمين در اقطار ممالك اسلامي از جاي بجنبند و از آسايش كناره گيرند. تنفر خود را از بيعتي چنين نمايان كنند، شرط تقوي اين نيست كه امام ترك ميهن خود گويد و كسان ديگر در خانه آسوده بخسبند. خوشنودي حق و خرسندي حسين (ع) به اين گونه مردم حق شناس فداكار است كه از خانه بيرون جسته، به سبك خيزي خود سنگيني حق را ثابت كردند، آگهي دادند كه حق نياز ندارد به سوي كس رود حق مركز ثقل است، حق شناس بايد خود را به او برساند زهي مرداني كه كفه ي حق را سنگين تر كنند، با آن كه حق خود به خود از هر چيز سنگين تر است. بنگريد اين رادمردان از كجا آمده و بكجا رسيده اند؟ از سرزمين سبز عراق، بهشت دنيا، سرزميني كه سبزه ي آن بسياهي ميزد گذشته و بمنطقه اي رسيدند كه جز نور خدا، چيزي نداشت يعني وادي غير ذي ذرع بود. الحق جز خدا در نظر نداشته تنها خود را به آستان تقوي مي كشانيدند [2] .




و احب افاق البلاد الي الفتي

ارض ينال بها كريم المطلب



مختصر اينكه اينان پيش از همه قدم پيش گذاشتند، و اين كار مختصر نيست. به مكه آمدند خواستند كه همرنگ و همقدم با مجاهدين صدر اول اسلام گردند. با علمداران آئين توحيد ابراهيم. اسمعيل. محمد هم عنان شوند از مدرسه ي ابراهيم (آن عمل پر اسرار حج) درس تعاون آموخته و فارغ التحصيل بيرون بيايند و با قائدين پيشرو و همقدم شوند پيش از شهادت و پيش از آن كه مرگ به سراغ آنها آيد به سوي مرگ شتافتند تا در دل حق آرام گيرند آري يزدان پاك اول نظر به كساني مي افكند كه پيش از همه نظر به او و به خانه ي او دوخته و به پاسباني خانه ي او برخيزند. و نور خدا را در كانون آن ديده، آن را كاشانه ي ابدي خود سازند. كاشانه ي آنان باين فروغ درخشان بجهان نور پاشي كند.

رجال طبقه ي اول كه به مكه آمدند

1- يزيد بن ثبيط

2- پسر او عبدالله

3- پسر ديگرش عبيدالله

4- عامر

5- سالم غلام عامر

6- سيف ابن مالك

7- ادهم بن اميه

8- حجاج ابن مسروق جعفي

9- يزيد بن مغفل جعفي

10- عبدالرحمن خزرجي

11- عابس

12- شوذب

13- عمار طائي

14-زاهر كندي

15- برير بن خضير

16- قيس بن مسهر صيداوي

17- عبد الرحمن همداني

18- جنادة بن كعب خزرجي

19- عمر بن جناده


ذلك بانه لا يصيبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصة في سبيل الله و لا يطئون موطئا يغبظ الكفار و لاينالون من عدو نيلا الا كتب لهم به عمل صالح ان الله لا يضيع اجر المحسنين و لا ينفقون نفقة صغيرة و لا كبيرة و لا يقطعون و اديا الا كتب لهم ليجزيهم الله احسن ما كانوا يعملون. آيه 19 سوره 9.


پاورقي

[1] ما کان لاهل المدينة و من حولهم من الاعراب ان يتخلفوا عن رسول الله و لا ان يرغبوا بانفسهم عن نفسه ذلک بانه لا يصيبهم ظما و لا نصب و لا مخمصة في سبيل والله و لا يطئون موطئا يغيظ الکفار و لا ينالون من عدون نيلا الا کتب لهم به عمل صالح ان الله لا يضيع اجر المحسنين و لا ينفقون نفقة صغيرة و لا کبيرة و لا يقطعون و اديا الا کتب لهم ليجزيهم الله احسن ما کانوا يعملون. آيه (19) سوره 9.

[2] لن ينال الله لحومها و لا دمائها و لکن يناله التقوي منکم.