بازگشت

سخنوري


سخنوراني كه سخن بافي را به ديگران واگذاردند، گفتارشان به كردار آميخته چنانكه تو گوئي كردار آنان گفتاريست مجسم و گفتار آنان رفتاري يا رواني است اندك اندك رخ مي نمايد، گفتار گوهر بارشان گاهي تسليت درمانده بود، و گاهي دلداري با فسرده مي داد، روح تازه مي دميد.


در راه حقيقت شجاعت و فداكاري مي آموخت، در رساندن پيغام فضيلت از عهده ي مجسم كردن فضائل كاملا برمي آمد، مي نمود كه در تبليغ پيامهاي پروردگار بيم و هراس از احدي ندارند، در پند و اندرز براي دشمن نيز بسان دوست غمخواري مي كردند، از آسمان فضيلت زبان آنان براي ترجمان وحي گوئي انتخاب شده، زبان زبان انبياء، پيام پيام انبياء، اگر پيغمبر (ص) خود را به آنان رسانيده بود دهن آنان را مي بوسيد، از گريبان آنان ناطقه ي انسان نيروي خود را آشكارا مي كرد. و محسوس مي كرد. كه نفس ناطقه سپهبد و مهيمن نيروهاي ديگر اسنان است، و گاهي اين سپهبد توانا براي ابراز منويات، گذشته از زبان و منطق تمام اعضاء و جوارح را استخدام مي كرد و پيام فضيلت را در سر چهار سوي و بازار دنيا مي رساند، به آوازي رساء اين صدا را بلند مي كرد كه به هيچ جنجالي نتوان آن را نهفته كرد، و سخنوري آن است كه در ديگران بحس اعتماد و حسن اعتقاد بيافرايد و امور جوهري در ذوات و نفوس بيافريند با آن كه آواز، خود. صدا يعني تموج هوائي بيش نيست،