بازگشت

گزارشي از جنگ كربلا و جنگجويان آن


به مردي كه در طف (قضيه ي كربلا) به همراه «عمر سعد» حاضر شده بود به سرزنش گفتند: چرا براي كشتن ذريه ي پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم حاضر شدي؟ خدا با تو چه خواهد كرد.

به پاسخ گفت: خاموش. اگر تو هم به چشم خود ديده بودي آن چه ما ديديم، تو هم بي شك همان كار را مي كردي كه ما كرديم:

يكدسته ي نيرومند با عصبيت و غيرت (شهداي كربلا) دست به قبضه ي شمشير برده چون شيران درنده بر ما حمله مي بردند، سواران از چپ و راست پايمال و نابود مي كردند، خود را در آغوش مرگ مي انداختند، امان قبول نمي كردند، رشوه نمي پذيرفتند، به مال و منال رغبت نمي نمودند، براي افكندن خود در درياي مرگ و غوطه ور شدن هيچ گونه حائلي براي خود تصور نمي كردند، مي گفتند: يا مرگ يا فيروزي و استيلاء بر ملك، اگر اندكي ما دست نگه داشته بوديم لشكر ما را نابود مي ساختند. بنابراين چه مي شد كرد؟ چه مي توانستيم بكنيم؟!

قبل لرجل شهد مع عمر بن سعد يوم الطف، ويحك اقتلت ذريه رسول الله (ص) قال عضضت بالجندل انك لو شهدت ما شهدنا لفعلت ما فعلنا ثارت علينا عصابة ايديها في مقابض سيوفها كالاسود الضارية تحتم الفرسان يمينا و شمالا و تلقي أنفسها علي الموت لا تقبل الامان و لا ترغب في المال و لا يحول حائل بينها و بين الورود علي حمياض المنية أو الاستيلاء علي الملك فلو كففنا عنهم رويدا لأتت علي نفوس العسكر بحذا فيره فماذا كنا فاعلين لا ام لك.

(ديوان ابي فراس شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد).




هي الطفوف فطف سبعا لمغناها

فما لمكة معني مثل معناها



ارض و لكنما السبع الشداد لها

دانت و طأطأ اعلاها لادناها



و كيف لاوهي ارض ضمنت جثثا

ما كان ذالك لا و الله لولاها



فيها الحسين و فتيان له بذلوا

في الله اي نفوس كان زكاها



ترجمه: 1- هشدار!- اين جا كوي شهيدان و وادي خون است هفت مرتبه بگرد سر منزل آن طواف مي كن [1] براي مكه آن معنويتي نيست كه براي اين سر منزل هست.

2- زمين است و لكن هفت سپهر برين براي آن متواضع است و گردون بلند با آن كه به بالا سر كشيده براي اين خاك افتاده سر تعظيم فرومي آورد.

3- چرا چنين نكند، كه اين تربت پاك پيكرهائي را در آغوش گرفته كه اگر آنها نبودند نه به خدا سوگند اين گنبد والا نبود.

4- در اين آرامگاه «حسين و جوانمردانش» با تن كوبيده و خسته خوابيده و آرميده اند آنان نفوسي را در راه خدا بذل كردند كه خدا گواهي به قدس آنان داده



پاورقي

[1] طواف هفتگانه که مطابق است با «يک واحد» از عمر (هفته) رمز از پشت کار بي‏اندازه، در پيرامون «حقيقت» است که مکه مدرسه‏ي آموزش آن و باقي«ازمان» و جميع «بقعه‏هاي روي زمين» موقع انجام آن است، يعني هر جا که حقي باشد بايد دور آن گشت، خدا در سرزميني نيست ولي هر زمين که در آن حقي و حقيقتي است مرکز توجه خدا است، فلک با پشت کار مخصوص به خود بهمين هوا مي‏چرخد که در هر بقعه از زمين، از دريا، از جنگل، از صحرا، از دشت، از هامون، از کهنه، از نو، سايه‏ي حق افتاده باشد آن را پاسباني کند، در آن سرزمين که حسين (ع) و جوان مردان او (ع) اين کار برازنده را کردند يعني در راه خدا آن نفوس پاکروان را بخشيدند، فلک با آنان هم نواز و خدا در آن جا دمساز بود، ما اگر بخواهيم سر از کار فلک در آريم، و به هدف او و سر سويداي او برسيم بايد به کوي اين شهيدان برويم در آن جا مي‏نگريم بدنهائي به زير خاک رفته که نخواسته‏اند زير بار وظيفه کمر خم کنند.

رجوع کنيد برساله‏ي «اسرار حج» تأليف ديگر مؤلف.