بازگشت

از نظر اقتصادي - سوداگرانه


تحول اقتصادي و معيشتي، عظيم ترين دگرگوني بود كه در زندگي عربان مسلمان رخ داد.

عربها كه پيش از اسلام در زمين سخت و سنگ ها مي زيستند و بدترين غذاها مي خوردند [1] .

و خشونت طبيعت آنان به زندگي خشن خوي داده بود، پس از اسلام به ويژه پس از هجرت به مدينه و غنايمي كه در نبردها به دست آوردند، وضع معيشتي مناسبي يافتند. [2] اوضاع مسلمانان در زمان پيامبر (ص) به سامان شد اما توصيه هاي فراوان پيامبر (ص) از يك سو و زندگي ساده و به دور از تجمل آن حضرت، از ديگر سو و سادگي زندگي اصحاب نزديك به پيامبر چون علي (ع) و عمار و ابوذر و ديگران از سومين سو مسلمانان را در اعتدال معيشتي نگه داشته بود و به مال و منال دنيا به عنوان وسيله اي براي زيستن انساني خويش مي نگريستند و هرگز در كسب آن خود را به سختي نمي افكندند. مسلمانان هر چه بيشتر به دست مي آوردند آن را بين هم نوعان نيازمند خويش تقسيم مي كردند. در چنين حالي روشن است كه انسانها سبك بال و بدون تعلقات، زندگي مي كنند و هم چون مسافري هميشه آماده به سر مي برند. در اواخر حيات پيامبر (ص) با فتح مكه عناصر جديدي واردجامعه اسلامي شدند و در اندك زماني پس از آن از غنايم بسيار حنين به عنوان «مولفة قلوبهم» بهره بردند. [3] اينان كه از روحيه اشرافي گري جاهلي برخوردار بودند در زماني كوتاه در ميان مسلمانان در آمده و به زندگي خود ادامه دادند. شايد اين طيف اولين كساني بودند كه در تاريخ اسلام زندگي تجمل را آزموده و ترويج دادند. پس از پيامبر (ص) به ويژه در عصر فتوحات، هم غنايم بسياري عايد مسلمانان شد و هم در پي گسترش سرزمينهاي اسلامي، مسلمانان با ديگر فرهنگ ها آشنا شدند. عربان مسلمان بيش از همه تحت تأثير نوع زندگي و معيشت بيگانگان به ويژه ايرانيان قرار گرفتند. «استيلا، بر بزرگترين شهر اين ناحيه آسيا، مردم عربستان خشك را با رفاه زندگاني جديد و نعيم آن روزگار آشنا كرد. ايران كسري با كاخ شاهنشهي با سالن پذيرايي وسيع و طاق نماهاي زيبا و فرشهاي گرانبها و آن همه آرايش و شكوه، در اختيار سعد قرار گرفت.» [4] .

دست يابي به چنين غنايم براي عربهاي مسلمان كه پيش از اين هرگز به مانند آن برنخورده بودند زندگي شان را عوض كرد. ابن طقطقي در باره اينان مي نويسد: «عربي در ميان ذخاير به كيسه اي پر از كافور دست يافت، گمان برد كه نمك است و چون طعام پختند طعمي در آن نيافتند و ندانستند آن چيست تا آنكه مردي پي برده و كافور را از ايشان خريداري كرد و در عوض پيراهني كه دو درهم ارزش داشت به ايشان داد. ديگر آنكه عربي بدوي از ميان ذخاير به ياقوتي دست يافت كه بسيار گرانبها بود ولي بدوي قيمت آن را نمي دانست. در اين هنگام شخصي آن را به هزار درهم خريداري كرد.پس از چندي بدوي به قيمت واقعي آن پي برد و گفت، نمي دانستم عددي بالاتر از هزار هست. ديگر آنكه عربي طلاي سرخ در دست گرفته فرياد مي زد كه كيست آن را با نقره عوض كند.» [5] .

همه اين داستانها در زمان فتح ايران رخ داد و تا اين زمان هنوز مسلمانان ارزش واقعي طلا، ياقوت و نقره را نمي دانستند و نحوه استفاده از آن را بلد نبودند. پس از اين وضع مسلمانان عوض شد و مهمتر از آن در نگرش آنان به زندگي تحولي آشكار رخ داد. آنان كه تا اين زمان براي دين خدا و گسترش اسلام و رهانيدن ديگران از بند جهل و بي ديني جهاد مي كردند، دگرگون شده و براي دست يابي به غنيمت، نعمت و زن و زندگي پيش رفتند. روش تقسيم بيت المال عمر، خود زمينه ساز چنين تحولي شد. رقابت بر سر دست يافتن به ثروت پديد آمد هر چند سخت گيري و خشونت عمر مانع بروز آن بود اما آتش زير خاكستري بود كه به زودي بروز يافت و تمامي جامعه را فرا گرفت. روي كار آمدن عثمان با روحيه اشرافي گري و تجمل طلبي، به اين دگرديسي سرعت داد. او خود بيش از ديگران و بر خلاف دو خليفه پيشين به زندگي رفاهي روي كرد [6] و به دنبال او بسياري از صحابه نيز به آن روي آوردند. مسعودي مختصري از معيشت عثمان و صحابه را چنين آورده است: «عثمان در مدينه خانه اي ساخت و آن را با سنگ و آهك برآورد و درهاي خانه را از چوب ساج و عرعر ساخت و همو در مدينه اموال و باغها و چشمه هاي بسيار داشت. در ايام عثمان بسياري از صحابه ملكها و خانه ها فراهم كردند از جمله زبير، خانه اي در بصره ساخت كه تاكنون يعني سال 332 معروف است و تجار و مال داران و كشتيبانان بحرين و ديگران آنجا فرود مي آيند. در مصر وكوفه و اسكندريه نيز خانه هايي ساخت. آنچه در باره خانه ها و املاك او گفتيم هنوز هم معروف است و پوشيده نيست. موجودي زبير پس از مرگ پنجاه هزار دينار بود و هزار اسب و هزار غلام و كنيز داشت و در ولاياتي كه گفتيم املاكي به جا گذاشت. طلحه در كوفه خانه اي ساخت كه هم اكنون در محله كناسه به نام دارالطلحيين معروف است. از املاك عراق روزانه هزار دينار درآمد داشت. در ناحيه سراة بيش از اين درآمد داشت. در مدينه نيز خانه اي ساخت و آجر و گچ و ساج در آن به كار برد. عبدالرحمن بن عوف نيز خانه هاي وسيعي ساخت. در طويله او يك صد اسب بود و هزار شتر و ده هزار گوسفند. پس از وفاتش يك چهارم مالش هشتاد هزار دينار بود. سعدبن ابي وقاص نيز در عقيق خانه اي مرتفع و وسيع بنا كرد و بالاي آن بالكن ساخت. سعيد بن مسيب مي گويد، وقتي زيد بن ثابت بمرد چندان طلا و نقره به جا گذاشته بود كه آن را با تبر مي شكستند؛ به جز اموال و املاك ديگر كه قيمت آن يك صدهزار دينار بود. مقداد در محل معروف به جُرف در چند ميلي مدينه خانه اي بنا كرد و بالاي آن بالكنهايي ساخت و از درون و برون گچ كشيد. يعلي بن منبه وقتي بمرد پانصد هزار دينار نقد به جاگذاشت، مبالغي هم از مردم بستانكار بود و اموال و تركه ديگر او سيصدهزار دينار قيمت داشت.» [7] .

ابن خلدون پيش از آنكه تحول زمان عثمان را نشان دهد، اوضاع عرب را در پيش بيان مي كند كه چگونه در سختي و مشقت مي زيستند و به خوردن غذاهاي بد شكم خود را سير مي كردند اما پس از دست يابي به غنيمت و ثروت دگرگون شدند. [8] هر چند وي مي كوشد تا اين تحول را از آن رو كه از مال حلال است توجيه كند. به هر روي گرايش صحابه و ديگر مسلمانان به زندگي رفاهي و كوشش براي تأمين زندگي برتر با طبع آسوده خواه انساني سازگارتر افتاد و مسلمانان روز به روز در آن فرو رفتند. آمدن امام علي (ع) و مبارزه پيگير آن حضرت براي ايجاد اعتدال در جامعه اسلامي و توجه دادن شهروندان به حقيقت زندگي كا رگر نيفتاد.امام كه مي دانست هيچ كاخي بر نمي آيد جز اينكه كوخي پايمال گردد و ثروتمندي عده اي به فقر عده اي ديگر گره خورده است بر آن بود تا هم چون زمان رسول خدا (ص) مسلمانان را به سوي ارزشها بكشاند [9] اما هر چه آن حضرت بيشتر مي كوشيد بر شمار دشمنانش افزوده مي شد چون آنان كه ثروت و مكنتي يافته بودند به هيچ طريقي حاضر به بازگشت به گذشته نبودند. براي آنان اين گونه زيستن بدون دغدغه و تعهد گواراتر از آن چيزي بود كه علي (ع) بدان دعوت مي كرد. آنان سختيهاي زندگي مسلماني را در زمان پيامبر (ص) چشيده بودند و آزموده را تجربه كردن خطا بود و امام بي آنكه توفيقي آشكار يابد به شهادت رسيد. زندگي تجملي كه تابع درآمدهاي گوناگون به ويژه غنيمت، جزيه و زكات بود روز به روز رنگ و لعاب ديگري مي يافت. اين شيوه در شام كه از همان ابتدا با زندگي معاويه، زاده خاندان اشرافي مكّه، آشنا شده بودند و روش معيشتي اسلامي را در او جستجو مي كردند، چندان غريب نمي نمود. درآمدهاي گزاف حاصله از فتوحات، براي معاويه و اطرافيانش ناز و نعمت غير قابل تصور آورده بود تنها در باره خوراك معاويه آورده اند: «وي در هر روز پنج نوبت غذا مي خورد و غذاي آخرش از همه سنگين تر بود، سپس مي گفت: اي غلام سفره را برگير كه خسته شدم و سير نگشتم. نيز نقل كرده اند كه زماني گوساله اي را براي وي بريان كرده آوردند. معاويه آن را با يك دست نان سفيد و چهار گرده ستبر و يك بزغاله گرم و يك بزغاله سرد غير از غذاهاي رنگارنگ ديگر صرف كرد. هم چنين زماني صد رطل باقلي تر نزد وي نهادند و او همه آن را خورد. [10] » هر چند نويسنده در مقام بيان پرخوري اوست اما به راحتي مي توان دريافت كه چنين فردي در چه فضا و امكاناتي است كه چنين مي خورد! انسانهايي كه در اين دوره زندگي مي كنند از نظر معيشتي ويژگيهايي دارند.


پاورقي

[1] نهج البلاغه، خطبه 26.

[2] غنائمي که در نبرد با يهوديان به ويژه عايد مسلمانان شده بود در دگرگوني اوضاع معيشتي نقش آفرين بود.

[3] المحبّر، محمد بن حبيب، ص‏473.

[4] تاريخ عرب، فيليپ حتّي، ص‏201.

[5] تاريخ فخري، ابن طقطقي، ص‏112.

[6] تاريخ تمدن اسلام، ج‏1، ص‏81.

[7] مروج الذهب، 689:1، 690.

[8] مقدمه ابن خلدون، ج‏1، ص‏390 و 392.

[9] بسياري از خطبه‏هاي اخلاقي نهج‏البلاغه در اين راستاست.

[10] تاريخ فخري، ص‏148.