بازگشت

شهيد كربلا عمروعاص را سر جايش نشاند


عمر و عاص به حضرتش عرض كرد: جهت اينكه اولاد ما از اولاد شما بيشتر است چه باشد؟ در جواب شعري خواند كه تقريبا معناي آن اين است: پرندهاي شرور بچه ي زياد دارند و مادر باز بچه كم ميآورد عرض نمود: چرا شوارب ما زودتر از شوارب شما سفيد ميشود؟ فرمود زنهاي شما دهانشان متعفن است موقعيكه نزديك آنها ميرويد از اثر نفس و بوي عفن آنها شواربتان سفيد


ميشود. عرض كرد: چرا محاسن و ريش شما از محاسن ما بيشتر است؟ فرمود: و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه و الذي خبث لا يخرج الا نكدا معاوية به عمر و گفت: تو را بحق من ساكت شو اين پسر علي (ع) است آقا فرمود:



ان عادت العقرب عدنالها

و كانت النعل لها حاضرة



قد علم العقرب و استيقنت

ان لالها دنيا و لا آخرة [1] .



مفاد اين شعر اين است كه هرگاه عقرب بخواهد نيش زند لنگه كفش برايش حاضر است عقرب ميداند نه دنيا دارد نه آخرت.


پاورقي

[1] بحار ج 44 چاپ جديد ص 209.