بازگشت

يزيد بن ثبيط قيسي عبدي


بـرخـي مـنابع نام پدرش را رُقِيْط (الاقبال، ج 3، ص 345) و برخي ديگر رُقِيد، ذكر كرده اند (معجم رجال الحديث، ج. 3، ص 272).

در بـرخـي مـنـابـع نـام او «زِيـد» و «بـَدْر» ثـبـث شـده اسـت (الاقبال، ج 3، ص 78 و 345)

ر.ك به مقاله «عامر بن مسلم عبدي».

وي از شـيعيان [1] و ياران ابا عبدللّه الحسين (ع) است؛ [2] كه در بصره زندگي مي كرد و از بزرگان قبيله اش بود. [3] .

پـس از امـتـنـاع امـام حـسـيـن (ع) از بيعت با يزيد و آمدن به مكه، او تصميم گرفت امام را يـاري كـنـد و بـديـن مـنـظـور از پـسران خود نيز دعوت كرد كه دو تن از آنان به نام هاي عبدالله و عبيدالله، دعوت وي را پاسخ گفتند.

او در خـانـه ماريه، دختر سعد، كه محل اجتماع و گفت و گوي شيعيان بصره بود، تصميم خـود را آشـكـار كـرد و از آن جـا كـه راه هـا زيـر نـظـر مأموران حكومت بود، دوستانش خطر دسـتـگـيـر شـدن را بـه وي ياد آور شدند؛ ولي او بر تصميم خود استوار ماند و همراه دو پـسـرش و تـنـي چـنـد از شـيـعـيـان، از شهر خارج شد و از بيراهه، خود را به ابطح در نزديكي مكه رسانيد.

وي پـس از رسـيـدن بـه مـنـزل، لخـتـي آسـود و بـراي زيـارت امـام حـسـين (ع) به سوي مـنـزل آن حـضـرت روانـه شد. از سوي ديگر خبر آمدن يزيد بن ثبيط به امام (ع) رسيد. حضرت براي ديدار او به منزلگاهش رفت؛ و چون او را نديد در آن جا ماند.

يـزيـد پـس از جـسـت و جـو خـبـردار شـد كـه حـضـرت بـه مـنزل وي رفته است از اين رو بازگشت و چون امام (ع) را آن جا ديد [بسيار شادمان شد] و اين آيه را خواند:

بِفَضْلِ اللّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَلْيَفْرَحوا... [4] .

به فضل و رحمت خداوند، بايد خوشحال شوند.

او پس از سلام، نزد حضرت نشست و هدف از آمدن خود را باز گفت؛ و امام (ع) در حق او دعا فرمود. وي سپس به كاروان امام حسين (ع) پيوست [5] و همراه حضرت بود تا در روز عاشورا، كه در مبارزه تن به تن به شهادت رسيد [6] .

در زيارت ناحيه درباره او چنين آمده است:

السَّلام علي زيد بن ثبيت القيسي [7] .

در زيارت رجبيه نيز بر او درود فرستاده شده است [8] .

پس از شهادت او فرزندش عامر بن يزيد در رثايش قصيده اي سرود. [9] .


پاورقي

[1] تنقيح المقال، ج 3، ص 325.

[2] رجال الطوسي، ص 81.

[3] ابصار العين، ص 189، مرکز الدراسات الاسلامية لحرس الثورة.

[4] يونس، آيه 58.

[5] تاريخ طبري، ج 5، ص 353، 354، دار المعارف.

[6] ابصار العين، ص 190، مرکز الدراسات الاسلامية لحرس الثورة.

[7] الاقبال، ج 3، ص 78.

[8] همان، ص 345.

[9] ابـصـار العـين، ص 190، 191، مرکز الدراسات الاسلامية لحرس الثورة.. (متن اين قصيده در شرح حال عبدالله بن يزيد قيسي آمده است.).