بازگشت

وهب بن عبدالله كلبي


مـؤ لّف نـاسـخ در ذيـل عـنـوان «وهـب بـن عـبـداللّه» بـه نـقـل از طريحي نام وهب بن وهب را نيز آورده است. ولي ياد آور شده كه هر چه جستجو كرده بـيـش از يـك وهـب نيافته است. (ناسخ التواريخ، ج 2، ص 269)، صاحب وسيلة الدارين عقيده دارد وهب بن وهب همان وهب بن عبداللّه مي باشد. (ص 203) علاّمه مجلسي هر دو وهب را در شـمـار شـهـيـدان كـربـلا قـلمـداد كـرده و بـراي هـر يـك شـرح حال جداگانه آورده است. (بحارالانوار، ج 45، ص 16).

وهـب بـن عـبـداللّه كـلبـي [1] ، جـوان زيـبـا روي، نـيـك خـوي، [2] پرهيزكار، مؤمن و شجاع كوفي بود. [3] وي كه در روز عاشورا بيست و پنج سـال داشـت و از دامـاديـش هـفده روز مي گذشت، [4] پس از برير يا، عمر و بن مـطـاع [5] بـه مـيـدان رفـت و بـا بـردبـاري در بـرابـر مشكلات، جنگ نيكو و نماياني كرد. سپس به سوي مادرش ‍ قمر [6] و همسرش، هانيه [7] كه با او در كربلا بودند بازگشت و به مادرش ‍ گفت: آيا از من راضي شدي؟ گفت: من از تـو خـشـنود نمي شوم مگر آنكه پيش روي حسين (ع) كشته شوي. همسرش به او گفت: تـو را بـه خـدا سـوگـنـد مـرا بـه فـراقـت مـبتلا مكن و دلم را به درد نياور. مادرش گفت: فـرزنـدم! از تـقـاضـاي هـمـسـرت روي گردان و به ميدان برو و در ركاب فرزند دختر پـيـامـبـرت بـجـنگ تا از شفاعت جدّش در روز قيامت بهره مند شوي. وهب به ميدان بازگشت نـوزده سـوار و دوازده پـيـاده را به هلاكت رساند. [8] هنگامي كه دو دستش قطع شد همسرش عمودي به دست گرفت و به سوي او آمد و گفت: پدر و مادرم به فدايت، در راه يـاري پـاكـانِ حـرم رسـول خـدا بجنگ! وهب مي خواست او را به خيمه برگرداند ولي همسرش گفت: هرگز مراجعت نمي كنم مگر اين كه همراهت كشته شوم. امام حسين (ع) فرمود:

جُزيُتْم مِنْ أَهْلِ بيتٍ خيراً إرْجعي إلي النساء يرحمك اللّه

از اهل بيت من جزاي خير بهره شما باد. خدا تو را رحمت كند به سوي زنها برگرد.

هـمـسـر وهـب مـراجـعـت كـرد ولي وهـب در مـيـدان مـانـد تـا بـه فـيـض شـهـادت نايل گشت. [9] .

بـنـا بـه نـقـل فـاضـل دربـنـدي از أبـي مـخـنـف، وهـب، پـنـجـاه تـن را بـه هـلاكـت رساند. [10] .

سرانجام پس از آنكه هفتاد زخم بر وي وارد شد سرش را بريدند و نزد مادرش ‍ انداختند. مادر، خون از چهره اش پاك مي كرد و مي گفت:

«سـتـايـش مـخـصـوص خـدايـي است كه رويم را سفيد و چشمانم را به شهادت فرزندم در ركـاب امـام (ع) روشـن كرد... گواهي مي دهم كه يهود و نصاري و مجوس در كليسا و آتش خانه هاي خود از شما بهترند.»

آنـگـاه سر رابه سوي سپاه يزيد انداخت كه به يكي از سپاهيان يزيد اصابت كرد وبه هلاكت رسيد. [11] .

خوارزمي گويد: غلام شمر به فرمان او، مادر وهب را به شهادت رساند. [12] .

بـه گـفـتـه بـرخـي از مـورّخان، وهب و همسر و مادرش نصراني بودند و در راه كربلا در ثـعـلبـيـه [13] بـه دسـت امـام حـسـيـن (ع) مـسـلمان شدند. [14] در روز عـاشـورا به هنگام نبرد، بيست و چهار پياده و دوازده سوار را به هلاكت رساند. او را اسير كـرده و نـزد عـمـر بـن سـعـد آوردنـد. عمر سعد فرمان داد گردنش را زدند و سرش را به سوي لشكر امام (ع) انداختند. مادر وهب آن را برداشت و بوسيد و با عمود خيمه، يك و به قولي دو تن را به هلاكت رساند و به فرمان امام (ع) از معركه خارج شد. [15] .

وهب در حال مبارزه چنين رجز مي خواند:



اِنْ تُنْكُروني فَأنَا ابْنُ الكلبِّ

سَوْفَ تَروَني و تَرَوْنَ ضَرْبِي



وَ حَمْلَتِي و صَولَتي في الحَرْبِ

اُدْرِكُ ثَأْرِي بَعْدَ ثَأْري صَحْبي



الْكَرْبَ اَمامَ الكربِ

لَيْسَ جِهادي فِي الْوَغي بالْلَعْبِ



اگر مرا انكار مي كنيد پس [بدانيد كه] من پسر كلب هستم. به زودي من و ضربتم، حمله و هـيـبـتـم را در جـنـگ خـواهـيـد ديـد. پـس از خـونخواهي يارانم، انتقام خود را مي گيرم. در مقابل سختي مشقت را [از خود] دور مي كنم. «كوشش من در اين نبرد بازي و شوخي نيست».



إِنّي زَعيمٌ لكِ اُمّ وهبٍ

بِالطَّعن فِيِهمْ تارَةً و الضَرْبِ



ضَرْبَ غُلامٍ مُوقِنٍ بالرَّبِّ

حتّي يَذوقَ الْقَومَ مُرّ الحرَبِ



انّي امْرؤٌ ذُوَمّرةٍ وَ غَضَب

حَسْبي إِلهي مِنْ عَليم حَسَبي [16] .

«اي امّ وهب با زدن نيزه و شمشير از تو نگهداري مي كنم. ضربه زدنِ نوجواني كه به پـروردگـار يـقين دارد. تا اينكه [آن] قوم طعم تلخ جنگ را بچشد. همانا من مردي استوار و خشمناكم. خداي دانا مرا بس و كافي است.».


پاورقي

[1] پـدر وهـب را، حـبـاب، جـنـاب، جناح (مثيرالاحزان، ص 62؛ لهوف، ص 61) و کلب نيز گفته اند. (اکليل المصائب، ص 117).

[2] روضـة الشهداء، ص 289، کتابفروشي اسلامية؛ انصار الحسين، ص 111، الدار اسلامية؛ ياران پايدار، ص ‍ 175.

[3] عشره کامله، 366؛ ياران پايدار، همانجا.

[4] روضة الشهداء، ص 290 کتابفروشي اسلامية؛ وسيلة الدارين، ص 201.

[5] عشره کامله، ص 366، به نقل از ابي مخنف.

[6] روضة الشهداء، ص 290، کتابفروشي اسلامية.

[7] وسـيـلة الدارين، ص 201. به گفته مؤلف روضة الشهداء، همسر وهب همراه شـوهـرش به حضور امام حسين (ع) رسيد و در محضر آن حضرت دو تقاضا کرد: 1ـ وهب در عـرصـه گـاه مـحشر، بي او به بهشت نرود. 2ـ چون غريب و تنها است، به عنوان کنيز و خـدمـتـکـار، نزد دختران و خواهران امام حسين (ع) بماند. امام (ع) در خواست او را پذيرفت و وهـب عـازم مـيـدان شـد. (روضـة الشـهـداء، ص 291 کـتابفروشي اسلامية؛ نيز ر.ک ناسخ التواريخ، ج 2، ص 270.).

[8] مناقب، ج 4، ص 109؛ بحارالانوار، ج 45، ص 16.

[9] لهـوف، ص 161؛ مـثـيـر الاحـزان: ص 62. نـيـز.ر.ک مقتل الحسين (ع) خوارزمي، ج 2، ص 15 ـ 16، انوار الهدي؛ الفتوح، ج 5، ص 189 با کمي تفاوت و زيادتي. ابن شهر آشوب به اسارت وهب اشاره کرده و از شهادتش سخني نگفته است. (مناقب، ج 4، ص 109).

[10] برخي تعداد هلاک شده ها را 100 تن ذکر کرده اند. (عشره کامله، ص 369).

[11] اسرار الشهادة، ج 2، ص 326. نيز ر.ک بحار، ج 45، ص 17؛ عشره کامله، ص 366.

[12] مـتـقـل الحسين (ع) خوارزمي، ج 2، ص 15 انوار الهدي، ولي روضة الشهدا، ص 293 کتابفروشي اسلامية مي گويد: همسر وهب کشته شد.

[13] ثـعـلبـيـه، مـنـطـقـه اي اسـت در مـسـيـر مـکـّه بـه کـوفـه بـعـد از شـقـوق و قبل از خزيميه، (معجم البلدان، ج 2، ص 78).

[14] وسيلة الدارين، ص 201 وقايع الايام، ج 1، ص 409.

[15] مقتل الحسين (ع)، خوارزمي، ج 2، ص 16، انوار الهدي؛ بحارالانوار، ج 45، ص 17؛ شـيـخ صـدوق؛ مـطـلب فـوق را بـا مـقـداري تـفـاوت و بـه نـام وهـب بـن وهـب نقل کرده است: (رک: متن فوق، ذيل عنوان وهب بن وهب).

[16] مـنـاقـب، ج 4، ص 109، نـيـز ر. ک الفـتـوح، ج 5، ص 190؛ مـقـتـل خـوارزمـي، ج 2، ص 15، انـوار الهـدي؛ بـا مـقـداري کـاسـتـي و زيـادتـي. فـاضـل دربـنـدي تـمـام ابـيـات فـوق را بـه نـقـل از أبـي مـخـنـف بـه گـونـه اي ديگر نقل کرده است. (اسرار الشهادة، ج 2، ص 326) وقار شيرازي علاوه بر ابيات فوق اين رجز را نيز به وهب نسبت داده است:

يا حسينَ بنَ علي لَيْسَ يَبْغيِ القوم قَصْدکَفازَ مَنْ والاک مَوْلي و کانَ اليومَ جُنْدَک

لَعَنَ اللّهُ مُعاديک وَ مَنْ اَظْهَر حقْدک لَعَن اللّهُ بن سَعدٍ و يزيدَ حَينَ صدک

(عشره کامله، ص 369 به نقل از ابي مخنف)

ملا حسين واعظ کاشفي رجز ديگري را به نقل از وهب ذکر کرده است:

امـيـري حسينٌ و نِعْمَ الاَميرْله لمعة کالسراج المنير (روضة الشهداء، ص 291 کتابفروشي اسلامية.)

خـوارزمـي و ابـن شـهـر آشـوب ايـن رجز و چند بيت ديگر آن را به «جواني که پدرش در معرکه کشته شده» (مقتل خوارزمي، ج 2، ص 25، انوار الهدي؛ مناقب، ج 4، ص 113) و عـلاّمـه سـمـاوي تـنـها دو بيت فوق را به اسلم بن عمرو نسبت داده اند. (ابصار العين، ص 96).