بازگشت

عمير بن عبدالله مذحجي


منسوب به مَذْحج، نام پدر قبيله اي از يمن. (الصحاح، ج 1، ص 340).

در بـرخـي مـنـابـع نـام وي چـنـين آمده است: عمرو بن عبداللّه مذحجي (روضة الشهداء، ص 295، كتابفروشي الاسلامية).

وي از دوسـتـان خـانـدان رسـالت و از شـجـاعـان قـبـيله مَذْحِجْ بود. از جزئيات زندگي وي اطـلاعـي در دست نيست و به احتمال زياد ساكن كوفه بوده است زيرا قبيله مذحج در كوفه مي زيسته اند. [1] .

خوارزمي مي نويسد كه او در روز عاشورا به ميدان شتافت و اين رجز را خواند:



قَدْ عَلِمَتْ سَعْدٌ وحَيُّ مَذْحِج

اَنّي لَيْثُ الْغابِ لَمْ اُهَجْهِجِ [2] .



اَعْلُو بِسَيْفي هامَةَ الْمُدَجج

وَاَتْرُكُ القَرْنَ لَدَي التَعرج



فَريسَةُ الضَبُعِ الاَزل الاَعرجِ

فَمْنَ تَراهُ واقِفا بِمَنْهج [3] .



به تحقيق قبيله سعد و مذحج باور دارند كه من شير بيشه هستم كه هرگز طرد نشده ام؛

شـمـشـيـر خـود را بر كاسه سرِ پوشيده از سلاح، فرود مي آورم و حريف را طُعمه كفتار لاغر لنگ مي نمايم؛

چه كسي را مي بيني كه از راه و روش من آگاه است؟

عـمـيـر بـن عـبـداللّه در مـقـابـله با دشمن، نبردي سخت كرد و پيوسته جنگيد تا سرانجام توسط مسلم ضبابي و عبداللّه بجلي، به شهادت رسيد. [4] .


پاورقي

[1] تاريخ الکوفه، سيّد حسين براقي، ص 202.

[2] در بـرخي منابع به جاي اين مصرع آمده است: اَنّي لَدَي الهَيْجاءِ لَيْثٌ مُحْرِجٍ (من در هنگامه جنگ شيري سخت گيرم)، تسلية المجالس، ج 2، ص 288.

[3] مقتل الحسين (ع)، خوارزمي، ج 2، ص 17، انوار الهدي.

[4] همان.