بازگشت

عبدالله بن يقطر


برخي نام وي را عبيداللّه يقطر (عاشورا چه روزي است، ص 154) گفته اند.

برخي نام پدر وي را يقطين (الكامل، ج 4، ص 42) گفته اند.

عـبـدالله فـرزنـد يـَقـْطـُر [بـَقـْطـُر] چـون بـا امام حسين (ع) همزاد بود او را از صحابه [1] خـوانـده اند. مادر وي دايه امام حسين (ع) بود و از وي نگهداري مي كرد، از اين رو وي را رضيع الحسين (همشير حسين (ع» ناميده اند. [2] .

هـنـگـامـي كه امام حسين (ع) به [منزلگاه] زباله [3] رسيد، پيش از آن كه از كـشته شدن مسلم بن عقيل با خبر شود عبداللّه را به سوي مسلم فرستاد، ولي وي توسط حُصين بن تميم [در قادسيه] دستگير و نزد ابن زياد فرستاده شد.

ابـن زيـاد فـرمـان داد كـه بـالاي كـاخ برود و به امام حسين (ع) دشنام دهد و آن حضرت و پدرش را دروغ گو بنامد.

عـبـداللّه آن گـاه كـه بـالاي كـاخ قـرار گـرفـت گفت: من پيك امام حسين (ع) فرزند دختر پيامبر(ص) به سوي شمايم، تا وي را بر ضد پسر مرجانه و پسر سميّه فرومايه و فرزند فرومايه كه لعنت خداي بر او باد! ياري و پشتيباني بنماييد.

ابن زياد فرمان داد او را از بالاي قصر به زمين افكندند. استخوان هايش در هم شكست ولي هـنـوز رمقي داشت كه فردي آمد و سر وي را از تن جدا كرد. وقتي به او گفته شد كه چرا چنين كردي؟ گفت: مي خواستم وي را راحت كنم!

آن گـاه كه خبر كشته شدن فرزند يقطر به امام حسين (ع) رسيد خطبه اي خواند ضمن آن چنين فرمود: اي مردم، شيعيان ما رهايمان كردند و مسلم، هاني، قيس بن مُسهر و [عبدالله] يَقْطر كشته شدند. هر كسي از شما مي خواهد باز گردد چنين كند. مردمي كه به طمع دنيا هـمـراه آن حـضرت (ع) شده بودند از چپ و راست متفرق شدند و فقط ياراني ماندند كه از حجاز همراه آن حضرت (ع) آمده بودند. [4] .

ابـن شهر آشوب مي نويسد: پس از آنكه ابن زياد از عيادت شريك بن اعور در خانه هاني بـه كـاخ آمد، مالك بْن يَرْبُوع تميمي نامه اي را كه از دست عبداللّه بْن يَقْطُر گرفته بود به او داد. در آن نامه خطاب به امام حسين (ع) آمده بود: «بيعت مردم كوفه با تو را به اطلاع مي رسانم. آن گاه كه نامه من به تو رسيد [در آمدن به سوي كوفه] شتاب كـن. هـمـانا مردم با تو هستند و به يزيد نظر و تمايلي ندارند»؛ و ابن زياد فرمان داد تـا عـبـداللّه را بـه قـتل برسانند. [5] آنچه ابن شهر آشوب آورده با نوشته صاحب انساب الاشراف و ديگران اختلاف دارد.

در زيارت رجبيّه بر وي چنين درود فرستاده شده است:

السَّلامُ عَلي عَبْدِاللّهِ بْنِ يَقْطُر رَضِيِعِ الحُسَين [6] .

عبيداللّه بن بَدْرِ [7] بن رُقَيْط - عبيدالله بن يزيد بن ثُبيط


پاورقي

[1] در ابـصـار العـيـن ص 93، مـرکـز الدراسـات الاسـلامية لحرس الثورة، به نقل از کتاب «الاصابه، ابن حجر» آمده است: «وي صحابي بود.» ولي در نسخه موجود کتاب مذکور اين مطلب ديده نشد.

[2] ابـصـار العـيـن فـي انصار الحسين، ص 93 ـ 94، مرکز الدراسات الاسلامية لحـرس الثـورة. در ايـن کـتـاب آمده است: ولي امام حسين (ع) از مادر عبداللّه شير نخورده است؛ چون در روايات صحيح آمده است: حسين (ع) به غير از پستان مادرش حضرت فاطمه (س)، انگشت ابهام رسول خدا(ص) و گاهي از آب دهان آن حضرت (ص) شير خورده است.

[3] ر.ک به مقاله «عبّاد بن مهاجر».

[4] انـسـاب الاشـراف، ج 3، ص 168 - 169، دار التـعـارف؛ ر.ک. تـسـمـيـة من قـتل، ش 25؛ تاريخ طبري، ج 5، ص ‍ 398 ـ 399 و 469، دار المعارف؛ تاريخ طبري قـاتـل عـبـدالله را عـبـدالمـلک بـن عـمـيـر نـحـمـي يـا کـسـي که شبيه او بود دانسته است؛ رجـال الطـوسـي، ص 76؛ ارشـاد؛ ج 2، ص 70 ـ 71، کـنـگـره جـهـانـي هـزاره شـيخ مفيد. مـقـتـل الحـسـيـن، خـوارزمـي، ج 1، ص 327، انـوار الهـدي؛ در ايـن کـتـاب قـاتـل عـبـدالله را عـبـدالمـلک بـن عمير نحمي آورده است؛ ذخيرة الدارين، ص 283 ـ 284؛ ابـصـار العين، ص 93 ـ 94، مرکز الدراسات الاسلامية لحرس الثورة. در اين کتاب آمده قاتل عبدالله، عبدالملک بن عمير نحمي قاضي و فقيه کوفه بود.

[5] مناقب، ج 4، ص 100.

[6] الاقبال، ج 3، ص 346.

[7] در بـرخـي از مـنـابـع عـبـيـدالله بـن زيـد بـصري (مناقب، ج 4، ص 122) و عبيدالله بن يزيد بن ثبيط (ابصارالعين، ص 110، مکتبة بصيرتي و عبيدالله بن يزيد بن نُبيط (تاريخ طبري، ج 5، ص 354، دارالمعارف) گفته اند.