بازگشت

عبدالله بن علي


عبداللّه، فرزند اميرالمؤمنين، علي (ع)، از جمله چهار پسر ام البنين، دختر حزام است كه در كـربـلا بـه شهادت رسيد. [1] برخي نام وي را عبداللّه اكبر و كنيه اش را ابـومـحـمـد نـوشـته اند. [2] او هشت سال از حضرت عباس كوچك تر بود و شش سال در زمان پدرش، علي (ع)، و 25 سال [يعني همه عمرش] را در روزگار امام حسين (ع) زندگي كرد و از خود فرزندي به يادگار نگذاشت. [3] .

عـبـداللّه هـمراه امام حسين (ع) از مدينه تا مكه و سپس به كربلا آمد؛ و از جمله فرزندان ام البـنين است كه شمر بن ذي الجوشن از ابن زياد برايشان امان نامه گرفت و به كربلا آورد. [4] .

در روز عـاشـورا پـس از آن كـه حـضـرت ابـوالفـضـل (ع) شهادت بسياري از خاندانش را مـشـاهـده كـرد خـطـاب بـه بـرادران خـود فـرمود: برادرانم جانم به فداي شما باد! پيش بـرويـد و جـان خويش را سپر سيد و آقاي خود نموده از وي حمايت كنيد و ثابت قدم باشيد تا در كنار او به شهادت برسيد. آنان به فرمان برادر به ميدان رفتند و تمام تيرها و نـيـزه هـا و شـمـشـيـرهـا را بـه جـان خـريـده بـه فـيـض شـهـادت نايل گشتند. عبداللّه بن علي (ع) پيش از برادران خويش به ميدان رفت و چنين رجز خواند:



اَنَا ابْنُ ذِي النَّجْدَةِ والاِفْضالِ

ذاكَ عَليُّ الخَيْرِ ذُو الْفِعالِ



سَيفَ رسول اللّهِ ذوالنِّكالِ

في كُلِّ يومِ ظاهِرُ الاَهوالِ



مـن پـسـر مـرد دلاور و بـا فـضـيـلتـم، آن مرد [امام] علي (ع) نيكوكار مي باشد؛ شمشير پيامبر خدا و كيفردهنده اي كه ترس از وي هر روز آشكار بود.

عـبـداللّه جـنگ شديدي كرد تا آن كه با هاني بن ثُبيت حضرمي درگير شد و پس از رد و بـدل شـدن دو ضـربـت بـا ضـربـه اي كـه بـر فـرق وي فـرود آمـد بـه شـهـادت رسيد. [5] .

برخي آورده اند: خولي بن يزيد اصبحي به وي نيزه زد و مردي از بني تميم بن دارم او را به شهادت رساند.

در گـزارش آمـده اسـت: عـبداللّه بن علي (ع) گفت: اي برادر [امام حسين (ع)] از غم فراق بـرادران طـاقـتم تمام گشته و از تشنگي جانم به لب رسيده است. اجازه فرما به آنان بپيوندم و خود را از غم اين جهان فاني برهانم. آن حضرت با ديده اشكبار اجازه فرمود. عبداللّه به ميدان رفت و در حمله نخست صد و بيست تن از سپاه دشمن را به هلاكت رساند و سپس به دست هاني بن عروه حضرمي يا فردي ديگر به شهادت رسيد. [6] .

در زيارت منسوب به ناحيه مقدسه بر وي چنين درود فرستاده شده است:

«السَّلامُ عـَلي عـَبـْدِاللّه بـْنِ اَميرِ المؤمنين، مُبْليَ البَلاءِ والمُنادِي بِالوَلاءِ في عَرْصَةِ كـَرْبـَلاءِ والمـَضـْرُوبِ مـُقـْبـِلا وَمـُدْبـِرا، لَعـَنَ اللّهُ قـاتـِلَهُ هـانـِيَ بـْنَ ثـُبـيـتـِ الحَضْرَميِّ.» [7] .

درود بـر عـبـداللّه فرزند اميرالمؤمنين (ع)؛ آزمايش شده در مصيبت و منادي دوستي (خاندان رسـول اللّه) در مـيـدان كـربـلا، آن كسي كه از هر سوي ضربه خورد و زخمدار شد. خدا قاتل وي «هاني بن ثُبيتِ حضرمي» را لعنت كند!


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 5، ص 153، 415، 438 و 465، دارالمعارف؛ مروج الذهب، ج 3، ص 63.

[2] ناسخ التواريخ، ج 1، ص 336 ـ 337؛ فرسان الهيجاء، ج 1، ص 250.

[3] مـقـاتـل الطـالبـيين، ص 81 ـ 82، دارالمعرفة؛ ابصارالعين، ص 67 ـ 68، مرکز الدراسات الاسلامية لحرس ‍ الثورة.

[4] تاريخ طبري، ج 5، ص 415 ـ 416، دارالمعارف.

[5] مـناقب، ج 4، ص 116؛ مقاتل الطالبيين، ص 81 ـ 82، دارالمعرفة؛ تاريخ طـبـري، ج 5، 448 ـ 449 و 468، دارالمـعـارف؛ مـقـتل الحسين (ع)، خوارزمي، ج 2، ص 34، انوارالهدي؛ ارشاد شيخ مفيد، ج 2، ص 109، کـنـگـره جـهـانـي هـزاره شـيـخ مفيد؛ ابصارالعين، ص 67 ـ 68، مرکز الدراسات الاسلامية لحـرس الثـورة؛ مـنـتـهـي الا مـال، ج 1، ص 702؛ نـفس المهموم، ص 295 ـ 296؛ ذخيرة الدارين، ص 141؛ وسيلة الدارين، ص 257 ـ 258.

[6] رياض الشهاده، ج 2، ص 197 ـ 198؛ فرسان الهيجاء، ج 1، ص 250.

[7] اقـبـال الاعمال، ج 3، ص 74؛ بحارالانوار، ج 45، ص 63.