بازگشت

عبدالرحمن بن عبدالله ارحبي


تـسـمية من قتل، ش 96؛ رجال طوسي، ص 77؛ مناقب، ج 4، ص 98 و 122؛ ارشاد، ج 2، ص 37 و 39، كـنـگـره جـهاني هزاره شيخ مفيد؛ تذكرة الخواص، ص 221. عبدالرحمن بن عـبـيـد ارحبي (اخبار الطوال، ص 229؛ روضة الشهداء، ص ‍ 205، كتابفروشي اسلامية) اَرْحـَبـي منسوب به اَرْحَبْ، تيره اي از همدان است. (تسمية، همان جا؛ الانساب، سمعاني، ج 1، ص 106) و عبدالرحمن كدري (فرسان الهيجاء، ج 2، ص 234).

عـبـدالرحمن، از تابعين و مردي شجاع [1] و كاردان و فصيح بود. [2] بـه گـفـتـه بـرخـي از مـورخـيـن، وي و چـنـد تـن ديـگـر در دوازدهـم مـاه مـبـارك رمـضـان سال 60 ه‍.ق با حدود صد و پنجاه دعوت نامه [3] كه از طرف يك يا دو يا چهار نفر بود عازم مكه گرديد. [4] ولي برخي ديگر گفته اند: عبدالرحمن و بيش از 150 نـفـر ديگر از كوفه به سمت مكه روانه شده و به خدمت امام حسين (ع) رسيدند و با هر كدام دو يا سه يا چهار نامه بود. [5] .

در پي ارسال نامه هاي فراوان مردم كوفه به اباعبداللّه الحسين (ع)، عبدالرحمن و قيس بـن مـسهّر صيداوي و عمارة بن عبدسلولي به فرمان آن حضرت با مسلم (ع) راهي كوفه شـد؛ [6] و پـس از شـهـادت حـضـرت مـسـلم (ع) بـه خـدمـت امـام (ع) بـرگـشـت؛ [7] و در روز عـاشـورا بـا كـسـب اجـازه از سـيـّدالشـهـدا بـه مـيـدان شـتـافـت؛ [8] و در حـمـله نـخـسـت بـه شـرف شـهـادت نايل گشت. [9] .

او در حال نبرد چنين رجز مي خواند:



انّي لِمَنْ يُنْكِرني اِبْنُ الكدن

إنّي عَلي دينِ حُسَينٍ وَحَسَنْ [10] .



كسي كه مرا انكار مي كند [بداند] من فرزند كدن هستم و دينم دين حسين و حسن است.

در زيارت ناحيه مقدسّه امام (ع) از وي چنين ياد شده است:

«اَلسَّلامُ عـَلي عـَبـدِ الرَّحـمـنِ بـْنِ عـَبـْدِاللّهِ بـْنِ الْكـِدِرِ [11] ألاَْرْحـَبـي.» [12] .


پاورقي

[1] ابـصـارالعـيـن، ص 131، مـرکـز الدراسـات الاسـلامية لحرس الثورة؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 145.

[2] ياران پايدار، ص 97.

[3] پنجاه نامه (اخبارالطوال، ص 229؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 158) پنجاه و سه نامه (تاريخ طبري، ج 5، ص 352، دارالمعارف).

[4] ارشاد، ج 2، ص 37، کنگره جهاني هزاره شيخ مفيد؛ مناقب، ج 4، ص 98.

[5] الفتوح، ج 5، ص 48.

[6] ارشـاد، ج 2، ص 39، کـنـگره جهاني هزاره شيخ مفيد؛ تاريخ طبري، ج 5، ص 354، دارالمعارف؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 159، دارالتعارف.

[7] تـنـقـيـح المـقـال، ج 2، ص 145؛ ابـصـارالعـيـن، ص 131، ـ 132، مـرکـز الدراسات الاسلامية لحرس الثورة.

[8] ابصارالعين، همانجا، مرکز الدارسات الاسلامية لحرس الثورة؛ وسيلة الدارين، ص 165.

[9] مناقب، ج 4، ص 122.

[10] انساب الاشراف، 3، ص 196، دارالتعارف. برخي از متأخرين بدون استناد به مأخذي رجز ذيل را به عبدالرحمن نسبت داده اند:



صبرا علي الاسيافِ وَالاَسِنَّة

صبرا عليها لدخول الجنّة



ابصارالعين، ص 132، مرکز الدراسات الاسلامية لحرس الثورة

برخي ديگر نيز به نقل از مناقب به بيت فوق چنين افزوده اند:



و حُورِ عَيْنٍ ناعِماتٍ هُنَّهْيا

نَفْسُ لِلرّاحةِ فَاجْهِدَنَّهْ



وفي طلابِ الخيرِ فَارْغِبَنَّهْ

فـرسـان الهـيـجـاء، ج 1، ص 232؛ وسـيـلة الداريـن، ص 165 مـؤ لف «دائرة المـعـارف الحسينيه» مي گويد: سماوي اوّلين کسي است که به اشتباه رجز فوق را به عبدالرحمن نسبت داده و چنين مطلبي در منابع اصلي وجود ندارد. (همان، ج 6، ص ‍ 257).

[11] بـحـار، ج 45، ص 73؛ بـحار، ج 98، ص 273، چاپ بيروت «الکدن» ذکر کرده است.

[12] اقبال الاعمال، ج 3، ص 79.