بازگشت

سيف بن حارث جابري


سيف، فرزند حارث بن سُرَيْع مي باشد. پدرش، حَرْث، أبي حارث و أبي حَرْث نيز نام دارد. در زيارت ناحيه مقدّسه به صورت «شَبيب بن حارث» آمده است. نسبت جابري كـه بـه او داده شـده بـه جـابـر، تـيـره اي از قـبـيـله هـَمـْدان بـرمـي گـردد. ايـن قـبـيله در اصـل يـمـنـي بـوده و در كـوفـه مـي زيـسـتـه انـد. (الاشـتـقـاق، ص 420؛ تـسـمـيـة مـن قـتـل مـع الحـسـيـن (ع)، ش 100؛ انـسـاب الاشراف، ج 3، ص 198، دارالتعارف؛ اسرار الشـهـادات، ج 2، ص 347؛ مـثـيـرالاحـزان، ص 66؛ اقبال الاعمال، ج 3، ص 79؛ الانساب، سمعاني، ج 5، ص 647؛ انصارالحسين، ص 92، الدار الاسلامية.)

سـيـف بـن حـارث، از يـاران جـوان سـيـّدالشهدا(ع) بوده است، برخي از متقدمان؛ او را در شـمـار ياران امام علي (ع) نيز آورده اند. [1] وي پيش از آغاز جنگ در روز عاشورا بـا شـَبـيب، از كوفه به كربلا آمد و به امام حسين (ع) پيوست. هنگامي كه بسياري از اصـحـاب كـشـتـه شده بودند و سپاه كوفه به خيمه گاه اباعبداللّه (ع) نزديك مي شد، سيف با پسرعمو و برادر مادري اش، مالك بن عبد بن سُرَيْع جابري با چشم اشكبار خدمت امام حسين (ع) آمد و اجازه ميدان گرفت. امام (ع) فرمود: اي برادرزادگانم چرا مي گرييد؟ امـيـدوارم به زودي از فرط شادي ديدگانتان روشن شود. گفتند: سوگند به خدا برخود نمي گرييم. بلكه گريه ما براي شما است كه دشمن شما را محاصره كرده و ما جز جان، چيزي كه در راه شما تقديم كنيم نداريم. امام (ع) بر ايشان دعاي خير كرد و فرمود: اي پسران برادر! براي علاقه و همدردي تان، بهترين پاداش پرهيزكاران نصيبتان باد. در ايـن حـال حـنـظـلة بـن سـعـد بـه مـيـدان رفـت و دشـمـن را مـوعـظـه كـرد و در حـال نـبرد به فيض شهادت نايل گرديد. سيف و مالك در حالي كه متوجه امام (ع) بودند بـه سـرعـت بـه سـوي دشـمـن رفـتـه و خـطـاب بـه امـام (ع) گـفـتـنـد: اي پـسـر رسول خدا درود و رحمت الهي بر تو باد! امام (ع) فرمود: بر شما نيز درود و رحمت الهي بـاد! آن گـاه هـر دو بـا مـواظـبـت از يـكـديـگـر جـنـگـيـدنـد و بـه درجـه رفـيـع شـهـادت نايل گشتند. [2] .

در زيارت رجبيّه از سيف چنين ياد شده است:

«السلام علي سيف بن الحارث» [3] .


پاورقي

[1] الاشتقاق، ص 420؛ تاريخ طبري، ج 5، ص 443؛ ياران پايدار، ص 80.

[2] تاريخ طبري، ج 5، ص 443، دارالمعارف؛ مثيرالاحزان، ص 66؛ ابصارالعين، ص 132، ـ 133، مـرکـز الدراسـات الاسـلامـيـة لحـرس الثـورة؛ مقتل الحسين (ع)، مقرم، ص 239، منشورات شريف رضي؛ اعيان الشيعه، ج 7، ص ‍ 325؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 78؛ بحارالانوار، ج 45، ص 31.

[3] اقبال الاعمال، ج 3، ص 345.