بازگشت

سعيد بن عبدالله حنفي


بـرخـي نـام وي را سـعـد گـفـتـه انـد (لهـوف، ص 153؛ اقبال، ج 3، ص 77).

سعيد از شهداي والامقام كربلا است. [1] تاريخ، نخستين موضع گيري سياسي او را در مـاجـراي صـلح امـام حـسـن (ع) و مـعـاويـه بـه ثـبـت رسانده است. با اين كه نظر شخصي وي مخالفت با صلح بود، امّا پس از گفت وگو و مشورت با امام حسين (ع)، قرار صلح را پذيرفت. [2] .

بـا شـروع نـهـضـت مـبـارك و انـسـان ساز حسيني، سعيد فعّالانه در آن شركت جُست. او از آخـريـن فـرسـتـادگـان مـردم كـوفـه براي دعوت از امام حسين (ع) بود. [3] به نـقـل بـرخـي از مـورخـان، امـام (ع) پـاسـخ نـامـه كـوفـيـان را بـه وسـيـله سـعـيـد ارسال داشت. [4] .

بـا ورود مـسـلم بـن عـقـيـل (ع) ـ سـفـيـر و نماينده امام حسين (ع) ـ به كوفه، شاهد حضور صـادقـانه او در كنار مسلم هستيم. در جلسه اي از اهالي كوفه، كه «عابس» و «حبيب» بـه حـمـايـت از «مـسـلم» سـخـن گـفـتـنـد، سـعـيـد نـيـز حـمـايـت كـامـل و بـي دريـغ خود را از «مسلم» ابراز داشت. [5] به نوشته «سماوي»، سعيد در مأموريتي از سوي «مسلم»، نامه اي را به محضر امام حسين (ع) آورد و از آن پس، پيوسته در خدمت امام (ع) بود. [6] .

شـب عـاشـورا، هنگامي كه امام حسين (ع) به همراهانش اجازه بازگشت داد، سعيد با گفتاري حـمـاسـي و شـورانگيز وفاداري خود را اين گونه ابراز داشت: «به خدا سوگند تو را وانـگـذاريـم، تـا خـدا بـدانـد كه ما در غياب پيامبرش، حق و حرمت او را درباره تو پاس ‍ داشته ايم. سوگند به خدا، اگر بدانم كه كشته مي شوم، سپس زنده مي شوم و آن گاه سـوزانـده شده خاكسترم بر باد مي رود؛ و هفتاد بار با من چنين مي شود، از تو جدا نگردم تـا پـيـش روي تو مرگ را ديدار كنم؛ و چگونه چنين نكنم؟ با اين كه اين يك كشته شدن است و در پي آن كرامتي كه هرگز پايان نپذيرد. [7] .

ظهر عاشورا سعيد به اتفاق زُهير بن قَين، در برابر امام (ع) جان خويش را سپر كردند، تـا آن حـضـرت و جـمعي از اصحاب نماز خوف را به جماعت خواندند. [8] بعد از اقـامـه نـمـاز، كه جنگ شدت يافته بود، سعيد همچنان براي پاسداري از وجود شريف امام حـسـين (ع) خود را در معرض تيرهاي دشمن قرار مي داد تا آن كه از فراواني جراحات بر زمين افتاد؛ [9] در حالي كه با خود اين گونه زمزمه مي كرد:

«پـرودگـارا بـر آنـان [سـپـاه دشـمـن] لعـنـت فـرسـت، هـمـانـنـد لعـنـت بـر عاد و ثمود. پـروردگارا سلام مرا به پيامبرت برسان، و آنچه كه من از درد و سوزش زخم ها كشيدم، بـه او ابـلاغ فـرمـا، كـه هـمانا من در پي پاداش تو، در راه ياري فرزندان پيامبرت، بودم». آن گاه روح بلندش به ملكوت اعلي پيوست. در پيكر شريفش به جز زخم هاي شمشير و نيزه، سيزده زخم تير يافتند. [10] .

بـه گـفـتـه بـرخي منابع، سعيد پيش از شهادت رو به امام حسين (ع) كرد و پرسيد: اي فـرزند رسول خدا(ص) آيا [به پيمانم] وفا كردم؟ امام فرمود: آري، تو پيشاپيش من در بهشت هستي. [11]

امـا بـنـابـر آنـچـه كـه در پاره اي مآخذ آمده است، شهادت سعيد، در پي حمله وي به سپاه دشـمـن و پيكار در ميدان نبرد اتفاق افتاده است. همين مآخذ گفته اند كه او هنگام كارزار اين گونه رجز مي خواند:



اَقْدِمْ حُسَيْنُ اليَوْمَ تَلْقَ أحْمَدا

وَشَيْخَكَ الْخَيْر عَلِيّا ذَا النَّدي



وَحَسَنا كَالْبَدْرِ وَافَي الا سْعُدا [12] .

اي حـسـيـن [(ع)]، پيش آي كه امروز [جدّت] احمد(ص) را ديدار مي كني، و علي [(ع)] آن پـدر و راهـبـر بـزرگوار و بخشنده ات را، و نيز حسن [(ع)] را كه مانند بدرِ رخشان و از ستارگان برتر بود.



در فـرازي از زيـارت مـنـسـوب بـه نـاحـيه مقدسه، شرح حماسه، ايثار و اخلاص سعيد، ستوده شده و مورد تحسين و تقدير قرار گرفته است. [13] .


پاورقي

[1] تسمة من قتل مع الحسين (ع)، ش 71؛ الحدائق الورديّة في مناقب ائمة الزيديّة، ص 104؛ رجـال الطوسي، تحقيق جواد قيّومي اصفهاني، ص 101؛ نيز ر.ک مقاله «سعد مولي عمرو بن خالد صيداوي» پاورقي شماره (1).

[2] انساب الاشراف، ج 3، ص 149ـ150، دارالتعارف.

[3] تـاريـخ الطـبـري، ج 5، ص 353، دارالمـعارف؛ الفتوح، ج 5، ص 49ـ51؛ ارشاد، ج 2، ص 38ـ39، کنگره جهاني هزاره شيخ مفيد؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 158، دارالتـعـارف؛ مـنـاقـب آل ابـي طـالب، ج 4، ص 98؛ الاخـبـار الطُّوال، ص 229ـ230 [در ايـن کـتـاب پـس از نـام سـعيد بن عبداللّه، پسوند خَثْعَمِي و بار ديگر ثَقَفِيّ ذکر شده است.]؛ تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 242 [در اين کتاب نيز بـعـد از نـام سـعـيـد بـن عـبـداللّه، پـسـونـد خـثـعـمـي افـزوده گـرديـده اسـت.]؛ مـقـتـل الحـسين (ع)، خوارزمي، ج 1، ص 283، انوارلهدي؛ الملهوف، ص 105ـ106؛ نيز ر.ک. ابصارالعين، ص 216، مرکز الدراسات الاسلامية لحرس الثورة؛ انصار الحسين، ص 90، الدارالاسلامية.

[4] تـاريـخ الطـبـري، ج 5، ص 353، دارالمـعـارف؛ الارشـاد، ج 2، ص 38ـ39، کنگره جهاني هزاره شيخ مفيد؛ الاخبار الطوال، ص 229ـ230؛ نيز ر.ک. ابصارالعين، ص 216ـ217، مـرکـز الدراسـات الاسـلامـيـة لحـرس الثـورة؛ مقتل الحسين، مقرم، ص 145، منشورات شريف رضي.

[5] تـاريـخ الطـبـري، ج 5، ص 355، دارالمـعارف؛ نيز ر.ک. ابصارالعين، ص 217، مـرکـز الدراسـات الاسـلامـيـة لحـرس ‍ الثـورة؛ مقتل الحسين، مقرم، ص 147، منشورات شريف رضي.

[6] ابصار العين، همانجا.

[7] تـاريـخ الطـبـري، ج 5، ص 419، دارالمـعـارف؛ مـقـتـل الحـسـيـن، خـوارزمـي، ج 1، ص 350؛ الملهوف، ص 153؛ ابصارالعين، ص 217، مـرکـز الدراسـات الاسـلامـيـة لحـرس الثـورة؛ الاقـبـال، ج 3، ص 77؛ مـقـتـل الحـسـيـن، مـقـرم، ص 213ـ214، مـنـشـورات شـريـف رضـي؛ نـيـز ر.ک. مـنـاقـب آل ابي طالب، ج 4، ص 107؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 185، دارالتعارف.

[8] مـثيرالاحزان، ص 65 [در اين کتاب گفته شده که بنابر نقلي امام حسين (ع) و يـارانـش نـمـاز را فـرادي و بـا اشـاره خـوانـدنـد.] مقتل الحسين، خوارزمي، ج 2، ص 20، انوارالهدي؛ الملهوف، ص 165؛ عوالم...، ج 17، ص 264ـ265؛ مـقـتل الحسين، مقرم، ص 245ـ246، منشورات شريف رضي. مطابق نقلي، کسي که روز عاشورا براي حفاظت از امام حسين (ع) جان خود را آماج تيرهاي دشمنان ساخت، مـرد ديـگـري از بـني حنيفه، غير از سعيد بن عبداللّه بود. (ر.ک. انساب الاشراف، ج 3، ص 196، دارالتعارف؛ نيز ر.ک. مثيرالاحزان، ص 66).

[9] تـاريـخ الطـبـري، ج 5، ص 441، دارالمـعـارف؛ الکـامـل، ج 4، ص 71؛ انـسـاب الاشـراف، ج 3، ص 196، دارالتـعـارف؛ مـقـتـل الحـسـيـن، خـوارزمـي، ج 2، ص 21، انـوارالهـدي؛ تـنـقـيـح المـقـال، ج 2، ص 28؛ ابـصـارالعـيـن، ص 217ـ218، مرکز الدراسات الاسلامية لحرس الثورة؛ قاموس الرجال، ج 5، ص 108.

[10] المـلهـوف، ص 165؛ مـقـتـل الحسين، خوارزمي، ج 2، ص 20ـ21، انوارالهدي؛ نيز ر.ک. قاموس الرجال، ج 5، ص 108.

[11] تنقيح المقال، ج 2، ص 28؛ ابصارالعين، ص 218، مرکز الدراسات الاسلامية لحرس الثورة؛ مقتل الحسين، مقرم، ص 246، منشورات شريف رضي.

[12] الاقـبـال، ج 3، ص 77؛ نـيـز ر.ک. هـمـيـن کـتـاب، ص 344 (زيـارت رجـبـيّه)؛ بحارالانوار، ج 45، ص 70 و ج 101، ص 272 و 340، چاپ ايران [در زيارت ناحيه، نام سعيد، سعد نوشته شده است.].

[13] الاقـبـال، ج 3، ص 77؛ نـيـز ر.ک. هـمـيـن کـتـاب، ص 344 (زيـارت رجـبـيّه)؛ بحارالانوار، ج 45، ص 70 و ج 101، ص 272 و 340، چاپ ايران [در زيارت ناحيه، نام سعيد، سعد نوشته شده است.].