بازگشت

جون بن حوي


جـون بـن حـوي بـن قتادة بن اعور بن ساعدة بن عوف بن كعب بن حويّ. [1] غلامي سـيـاه و اهـل نـوبـه بـود. [2] امـيـرالمـؤ مـنـيـن (ع) او را از فضل بن عبّاس بن عبدالمطلب به مبلغ 150 دينار خريداري نمود، و به ابوذر هديه كرد. وي تا هنگام تبعيد ابوذر و نيز در تبعيدگاه (ربذه) در كنار او بود. پس از وفات ابوذر در سـال 32 هـجري جون به مدينه برگشت و در خدمت اميرالمؤمنين (ع) و سپس در خدمت امام حـسـن (ع) و امـام حسين (ع) و سرانجام در خدمت امام سجاد(ع) بود. او همراه امام حسين (ع) از مـديـنـه بـه كـربـلا آمـد و در زمـره يـاران آن حـضـرت قرار گرفت. [3] در شب عاشورا كه امام (ع) سلاح خويش را اصلاح مي كرد. وي در كنار امام بود. [4] .

جـون روز عـاشـورا از امـام اجازه خواست. امام به او اجازه نداد، و فرمود: من به تو اذن مي دهم كه از اين سرزمين بروي و جان خود را حفظ كني، زيرا تو همراه ما آمدي تا به عافيت و خوشي برسي، پس در گرفتاري ما خود را مبتلا مساز. جون گفت: اي پسر پيغمبر آيا سـزاوار اسـت كه من در زمان خوشي و نعمت نان خور شما باشم، ولي در سختي ها شما را تـنـها بگذارم؟ درست است كه بوي بد، نژاد پست و رنگ سياه دارم، ولي شما بر من منّت بگذار و مرا به آسايش جاويدان بهشتي برسان تا بدنم خوشبو، نژادم شريف، و رويم سفيد شود. نه، هرگز! به خدا قسم از شما دور نمي شوم تا اين كه خون سياه خويش را بـا خـون پـاك شـمـا درآمـيـزم! امـام اجـازه داد، و جـون مشغول نبرد شد و چنين رجز مي خواند:



كَيْفَ يَريَ الْفجّارُ ضَرْبَ الاَسْوَدِ

بِالْمُشْرِفِي الْقاطِعِ الْمُهَنَّدِ



بِالسَّيْفِ صَلْتا عَنْ بَني مُحَمَّدٍ

أَذُبُّ عَنْهُمْ بِاللِّسانِ وَالْيَدِ [5] .



أَرْجُو بِذاكَ الْفَوْزَ عِنْدَ الْمَوْرِدِ

مِنَ الاِلهِ الْواحِدِ الْمُوَحَّدِ [6] .



چگونه مي بينند گنهكاران، ضربت شمشير مشرفي هندي و برّان غلام سياه را

كه با دست و زبان از فرزندان پيامبر(ص) دفاع مي كنم؟

امـيـد بـه شـفـاعـت و نـجـات از يـگـانـه شـفـيـع نـزد خـداي يـكـتـا (رسول اكرم) دارم.

بـه گفته برخي از معاصرين او 25 تن از دشمن را به هلاكت رساند؛ [7] سپس ‍ خود به شهادت رسيد. [8] امام (ع) در كنار او ايستاد و گفت: «خدايا صورتش را سـفـيد گردان؛ بوي او را پاكيزه و خوشبو گردان؛ او را با محمّد(ص) محشور كن و ميان او و خاندان پيامبر آشنايي برقرار ساز.» امام باقر(ع) از پدرش امام زين العابدين (ع) نـقـل مـي كـنـد كـه پـس از گـذشـت ده روز از شـهـادت جـون، بـدن او بـوي مـشـك مـي داد. [9] .

در زيـارت نـاحـيـه از وي چـنـيـن يـاد شـده است: اَلسَّلامُ عَلي جُونِ بْنِ حَرِيّ مَوْلي اَبي ذَرِ الْغَفّارِيِّ. [10] .


پاورقي

[1] ولايـتـي اسـت در زنـگبار (برهان قاطع، ج 4، ص 2182) و نام قبلي آن دُمْقُله بوده است. (ر.ک. معجم البلدان، ج 2، ص 470).

[2] تنقيح المقال، ج 1، ص 238. از وي با عنوان هاي جريره (تذکرة الشهدا، ص 132) جـريـر (هـمـان)، جـون بـن جـوي (اکـليـل المـصـائب، ص 135)، جـون بـن حـريّ (اقبال، ج 3، ص 78) جويره (تذکرة الشهداء، ص 132 و 61) جوين بن ابي مالک (مناقب، ج 4، ص 111) حـرز (الاشـتـقاق، ص 409)، حرّه و حريره (روضة الشهداء، ص 305)، کتابفروشي اسلامية حويّ (انساب الاشراف، ج 3، ص 185) و خون بن حوي (حسين کيست، ص 270) نيز ياد شده است.

[3] رجال طوسي، ص 72؛ تنقيح المقال، ج 1، ص 238.

[4] تـاريـخ طـبـري، ج 5، ص 420، دارالمعارف؛ ارشاد شيخ مفيد، ج 2، ص 93، کنگره جهاني هزاره شيخ مفيد.

[5] مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 111.

[6] مقتل الحسين (ع) خوارزمي، ج 2، ص 23، انوارالهدي؛ بحارالانوار، ج 45، ص 23؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 111.

[7] مقتل الحسين (ع)، مقرم، ص 252، منشورات شريف رضي.

[8] تسمية من قتل شماره 33؛ ملهوف، ص 163؛ مثيرالاحزان، ابن نما، ص 63؛ نفس المهموم، ص 263.

[9] بحارالانوار، ج 45، ص 23؛ نفس المهموم، ص 264؛ ابصارالعين، ص 177، مـرکـز الدراسـات الاسـلامـيـة لحـرس ‍ الثورة؛ مقتل الحسين (ع) مقرم، ص 252، منشورات شريف رضي.

[10] اقبال، ج 3، ص 78؛ بحار الانوار، ج 45، ص 71.