بازگشت

احمد بن حسن


احمد، فرزند امام مجتبي (ع) [1] و مادرش اُمّبِشر، دختر ابومسعود انصاري است. او شـانـزده [2] يـا نـوزده سـاله [3] بـود كـه هـمـراه مـادر و برادرش حـضـرت قـاسم (ع) و دو خواهرش اُمُّالحسن و اُمُّالخير از مدينه با امام حسين (ع) به كربلا آمـد. هـنـگـامـي كـه جـنـگ در بـعـد از ظـهـر عـاشورا شدّت يافت [4] و احمد فرياد اسـتـغـاثـه اباعبداللّه (ع) را شنيد پس از برادرش قاسم عازم ميدان شد. درگيري شديد وي بـا دشـمـن بـاعـث هـلاكـت جـمـع زيـادي از آنان گرديد و در حالي كه از شدّت تشنگي چشمهايش به گودي مي رفت به خيمه بازگشت و گفت:

«اي عـمـو! آيـا آبـي هـسـت كـه جـگـرم را خـنـك كـنـم و در مـقـابـل دشـمـن نـيـرومـنـد گـردم؟ امـام حـسـيـن (ع) فـرمـود: كـمـي صـبـر كـن تـا جـدّت رسول خدا (ص) تو را سيراب كند كه پس از آن هرگز تشنه نشوي.»

احـمـد بـه اشـتـيـاق شهادت و ديدار با رسول خدا (ص) بار ديگر به ميدان رفت و گروه زيـادي را بـه خـاك افكند و در مقابل ديدگان مادر و خواهرانش با تير منقذ بن نعمان عبدي [5] بـه درجـه شـهـادت نـايـل گـرديـد. او در حال نبرد چنين رجز مي خواند:



اِنّي اَنا نَجْلُ الاِْمامِ بنِ علي

اَضْرِبُكُمْ بِالسَيْفِ حَتّي يَعْذِلَ



نَحْنُ وَبَيْتُ اللّه اَوْلي بِالنّبيِ

اَطْعَنُكُمْ بِالرَّمْحِ وَسَطَ القَسْطَلِ



اِصْبِرْ قَليلا فالْمُني بَعْدَ الْعَطَشِ

فَاِنَّ روحي في الْجَهادِ مُنكَمِشٌ



لا اَرْهَبُ الْموتَ اِذْ الْموتُ وَحَش

ولَمْ اَكُنْ عِنْدَ اللِّقاءِ ذارَعَشٍ [6] .



مـن پـسـر امـامـي هـستم كه فرزند علي (ع) است. چنان با شمشير شما را مي زنم كه ملامت شويد.

سوگند به خانه خدا كه ما به پيامبر(ص) سزاوارتريم. من ميان گرد و غبار با نيزه، شما را مي زنم.

(اي نفس!) اندكي شكيبا باش كه پس از تشنگي زمان رسيدن به آرزوها فرامي رسد. به راسـتـي روحـم در جـهاد شتابان است. با اين كه مرگ وحشت آور است از آن نمي ترسم. و به هنگام مرگ [يا در مقابله با حريف] نمي لرزم.

برخي از سيره نويسان معتقدند احمد، همان ابوبكر بن حسن (ع) مي باشد و اختلاف موجود در تـاريـخ در ايـن باره از قبيل اختلاف كنيه و اسم است. [7] سيّد محسن امين (ره) نـيـز با استناد به كتب مقاتل و تاريخ نسبت به وجود چنين فرزندي براي امام حسن (ع) و شهادتش در كربلا ترديد دارد. [8] .


پاورقي

[1] مناقب، ج 4، ص 34.

[2] تنقيح المقال، ج 1، ص 103؛ اعيان الشيعه، ج 3، ص 216.

[3] اکليل المصائب، ص 192.

[4] تنقيح المقال، ج 1، ص 103.

[5] اسرار الشهادات، ج 2، ص 383.

[6] ذخيرة الدارين، ص 165؛ وسيلة الدارين، ص 247ـ 248.

[7] تذکرة الشهداء، ص 170؛ اکليل المصائب، ص 192.

[8] اعيان الشيعه، ج 3، ص 216.