بازگشت

شجاعت


حـسـيـن بـن عـلي (ع) گـوي شـجـاعـت را از هـمـه دليـران جـهان ربود و آنان را به بوته فـرامـوشي افكند. آن حضرت با شمار اندك يارانش در برابر انبوه سپاه يزيد ايستاد و پـس ‍ از حتمي شدن جنگ، كوچك ترين ترديدي در مبارزه با دشمن به خود راه نداد. با آن كـه بـه شـهـادت خـود و يـارانـش يـقـيـن داشـت، بـا اقـتـدار كـامـل نـيـروهـاي زيـر فـرمـانـش را سـازمـان داد و بـا كمال جوانمردي پذيراي نبرد شد.

يـاران و جـوانـان او در بـرابـر ديدگانش به خون غلتيدند، ولي انديشه تسليم هرگز به او راه نيافت. هنگامي كه نوبت رزم خود وي رسيد، چونان شير ژيان به دشمن حمله مي آورد، صفوفشان را مي شكافت و از كشته ها پشته مي ساخت.

هـمـه ابـزار جنگي خويش را به كار گرفت و اميدوارانه چنان رزمي به نمايش گذارد كه دشمن ناگزير شد از عرف نظامي بيرون رفته با شيوه هاي ناجوانمردانه بر او يورش آورد. كـسـانـي كـه بـه جـنـگ وي آمـده بـودند، نه مردم كوچه و بازار، بلكه جنگجوياني حـرفـه اي بـودنـد، ولي در بـرابـر شـجاعت و دلاوري آن حضرت به زانو درآمده اعتراف كـردند كه تا كنون كسي را چون او نديده اند كه خاندان و يارانش در برابر ديدگان او كشته شوند و او همچنان شجاعانه و با قوت قلب بجنگد.

بـر خـلاف دشـمـن كـه بـا اعـلام حـكـومـت نـظـامـي، مـردم را بـا زور بـه جـنـگ مـي فـرسـتـاد، [1] حـسين (ع) يارانش را در رفتن يا ماندن آزاد گذاشت. او سپاه كوچك خويش را از عناصر زبون و دنيادوست پاكسازي كرد و تنها مرداني آزاده و از جان گذشته افتخار حضور در صف يارانش را يافتند. اين بود كه دشمن، نه از حسين ضعفي ديد و نه از يارانش.

پـس از آن كـه سـپـاهـيـان دشـمن گرد او حلقه زده با هر آنچه در دست داشتند بر وي هجوم آوردند، باز هم جانانه دفاع مي كرد و به مهاجمان اجازه نزديك شدن به خود را نمي داد. آري، به گواهي زخم هاي فراوان تن حسين (ع)، [2] فرزند علي (ع) تا واپسين لحـظـه هـاي زنـدگـي چـونـان كـوه اسـتـوار در بـرابـر سـيـل سـپـاه دشـمـن ايـسـتـادگـي كـرد تـا بـه فـيـض ‍ عـظـيـم شـهـادت نايل آمد.


پاورقي

[1] ر.ک. انساب الاشراف، ج 3، ص 386 و 387، دارالفکر.

[2] ر.ک. انـسـاب الاشـراف، ج 3، ص 409، دارالفـکـر؛ الارشـاد، ج 2، ص 118، کنگره جهاني هزاره شيخ مفيد.