بازگشت

فضايل اخلاقي


حـسـيـن (ع) مـظـهـر كـمـالات انـسـاني و اُسوه اخلاق اسلامي بود، و سخاوت، جوانمردي و گـذشـت، شـجـاعت و ستيز با ستم و ستمگري از بارزترين ويژگي هاي آن حضرت به شمار مي آيد. در اينجا به نمونه هايي از فضايل آن حضرت اشاره مي گردد.

اسامة بن زيد در آستانه ديده فرو بستن از جهان بود. امام حسين (ع) به ديدارش رفت و او را انـدوهـناك ديد. چون سبب اندوهش را پرسيد. گفت كه شصت هزار درهم وام دارد و از آن مي ترسد كه پيش از اداي آن از دنيا برود. حضرت فرمود: من پيش از مردنت آن را مي پردازم و چنين كرد. [1] .

مـردي بـاديـه نـشـيـن نـزد امـام (ع) آمـد و گـفـت: ديـه اي كـامـل بـه گـردن دارم و از پـرداخـتـنـش ‍ نـاتـوانـم. بـا خـود گـفـتـم، ايـن مـال را از گـرامـي تـريـن مـردمـان بـخـواهـم و كسي را گرامي تر از خاندان پيامبر(ص) نـيـافـتم. حضرت فرمود: اي برادر عرب، از تو سه پرسش دارم، اگر يكي را پاسخ گـفتي يك سوم، اگر دو تا را پاسخ گفتي دو سوم و اگر هر سه را پاسخ گفتي همه مـال را بـه تـو خـواهـم داد. مـرد گـفـت: آيـا مردي دانشمند و شريف چون شما از من بپرسد؟ فـرمـود: آري. از جـدّم رسـول خـدا(ص) شـنـيـدم كـه فرمود: نيكي بايد به اندازه معرفت بـاشـد. گـفـت: آنـچـه مـي خـواهـي بـپـرس كه اگر هم ندانستم از شما مي آموزم. فرمود: بـرتـرين اعمال كدام است؟ گفت: ايمان به خداوند. فرمود: راه نجات از هلاكت كدام است؟ گـفـت: اعـتـماد به خداوند. فرمود: زينت مرد به چيست؟ گفت: دانش آميخته به بردباري. فرمود: اگر اين را نداشت؟ گفت: مال همراه جوانمردي. فرمود: اگر نداشته باشد؟ گفت: تهيدستي همراه شكيبايي. فرمود: اگر اين را نداشت؟ گفت: سزاوار آن است كه صاعقه اي از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند. حسين (ع) خنديد و كيسه اي هزارديناري را نزد او انـداخـت. انـگـشتري خويش را كه نگين آن دويست درهم مي ارزيد نيز به او داد و فرمود: اي مـرد، با اين طلا دين خويش را بپرداز و انگشتري را خرج خود كن. اعرابي آن را گرفت و گفت: خداي بهتر داند كه رسالت خويش را كجا بنهد. [2] .

مـردي از انصار براي عرض حاجت نزد امام (ع) آمد. حضرت فرمود: اي برادر انصاري با پرسش، آبروي خويش را مريز، نياز خويش را در نامه اي بنويس و نزد من بياور كه إن شـاءاللّه بـرآورده خـواهـد شـد. او نـوشـت: يـا ابـاعـبداللّه، به فلان كس پانصد دينار بـدهكارم. از او بخواه كه مدّتي مرا مهلت دهد. امام (ع) پس از خواندن نامه به خانه رفت و كيسه اي با هزار دينار آورد و فرمود: پانصد دينار را به وام خويش ده و پانصد دينار ديـگـر را خـرج زنـدگـي ات كـن و حـاجـت مـخـواه مـگـر از سـه كـس: ديـنـدار، جـوانـمـرد و اصـيـل؛ چـرا كـه ديـنـدار نـگـاهـبـان ديـن خـويـش اسـت. جـوانمرد از جوانمردي شرم دارد و اصـيـل مـي دانـد كـه تـو بـا حاجت خواستن، آبروي خويش را مي ريزي و او به خاطر حفظ آبرويت، نياز تو را برآورده مي سازد. [3] .

نـقـل شده است كه در روز عاشورا بر دوش آن حضرت نشاني ديدند. چون از امام سجاد(ع) در ايـن بـاره پرسيدند، گفت: آن جاي كيسه هاي فراواني بود كه به خانه بيوه زنان، يتيمان، و بينوايان مي برد. [4] .

روزي بر چند بينوا گذشت كه بر عبايي نشسته نان خشك مي خوردند. بر آنان سلام كرد و چـون حـضـرت را دعـوت بـه خوردن كردند، كنار آنان نشست و فرمود: اگر صدقه نمي بـود بـا شـمـا مـي خـوردم. سـپس آنها را به خانه خويش برد و غذا داد و جامه پوشاند و فرمود به هر كدام چند درهم نيز بدهند. [5] .

روزي از غـلامي، كاري در خور كيفر سر زد. حضرت فرمان به تنبيه اش داد. غلام گفت: سرورم «وَالْكاظِمينَ الْغَيْظ» (و فروخورندگان خشم). فرمود: رهايش كنيد. گفت: سرورم، «والعـافـيـنَ عـَنِ النّاس» (و آنان كه از مردم درمي گذرند). فرمود: از تو درگذشتم. گـفـت: سرورم، «وَاللّهُ يُحِبُّ المُحْسِنينَ». فرمود: تو به خاطر خداوند آزادي و آنچه را كه مي خواستم به تو ببخشم دو برابر كردم. [6] .


پاورقي

[1] ر.ک. مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 72، 73؛ اعيان الشيعه، ج 1، ص 579.

[2] اعيان الشيعه، ج 1، ص 579، 580.

[3] تحف العقول، ص 177 ـ 178.

[4] اعيان الشيعه، ج 1، ص 580.

[5] تفسير العياشي، ج 2، ص 257، حديث 15.

[6] اعيان الشيعه، ج 1، ص 580.