بازگشت

ادبيات مردمي و شعر واقعگرا


اين امر مسلمي است كه ادبيات بويژه در قالبهاي خاصي چون شعر و داستان از عنصر تخيل بهره ي فراوان مي گيرد و اين استفاده گاهي به حد افراط مي رسد، تا بدانجا كه اين تخيل شكل اثر را صورتي ايده آليستي مي دهد. در ادبيات انقلاب اسلامي به خاطر همگاني بودن شور و شوق مذهبي و انقلاب و تحول جامعه و ديدگاههاي آن نوعي واقعگرايي فراگير در ادبيات معاصر انقلاب راه يافت و اين واقعيت جز خود مردم چيز ديگري نبود؛ به عبارت ديگر شاعر و نويسنده عصر انقلاب نيازي نمي ديد كه حماسه اي از تاريخ را تصوير كند، يا مردمي را كه دور از دسترس او بودند با لسان شعر بشناساند و يا به احساسي اشاره كند كه در جهان بالفعل خود او واقعي نداشته باشد. شعر انقلاب اسلامي تصوير خود جامعه و نگارش عاطفه جاري مردم است و نه يك صورت نيازمند مضموني تاريخي يا ذهني. از اين رو بود كه شاعر هنگامي كه امام (ره) را وصف مي كرد، يا در رثاي شهيدي شعر مي سرود و يا احساس بلند خود را از فرهنگ ايثار در خانه هاي شعر جا مي داد، تفاوتي با اسوه هاي تاريخي اين مضامين مثل حسين (ع) و مكتب عاشورا نمي ديد و اينان در نظر او جلوه معاصر آن فرهنگ بودند.

در اينجا مي توان اين واقعگرايي و مردمي بودن را در سه موضوع مهم مطرح ساخت:الف) امام، مقتداي مضامين ناب: امام راحل (س) به عنوان خلاصه ي فرهنگ انقلاب حسيني جايگاه خاصي در شعر معاصر يافته است؛ شأني كه شاعران شيفته ي او نهايت شعور را در تصويرش ارائه داده اند: نمونه ها:



چشمها پرسش بي پاسخ حيرانيها

دستها تشنه ي تقسيم فراوانيها



وقت آن شد كه به گل حكم شكفتن بدهي

اي سرانگشت تو آغاز گل افشانيها [1] .



اي غرور گريه ها آغاز شو

اي جراحتهاي ديرين بازشو



دشت خون راهي هي و هورا گرفت

پير ما را بغض عاشورا گرفت



ما ز ابروي تو فتوا مي بريم

ما به خال تو تولا مي بريم.



از اين نمونه ها صدها شعر بلكه بيشتر از آن مي توان سراغ گرفت كه در آنها احساسات پاك ادب عاشورايي در توصيف امام تجلي يافته است. [2] .


پاورقي

[1] کفشهاي مکاشفه احمد عزيزي، نشر شقايق، چاپ اول، 1367.

[2] براي توضيح بيشتر رجوع شود به: نقد و تحليل ادبيات انقلاب اسلامي، ج اول، پيشين، دفتر اول؛ کتاب نافله باران پيشين؛ جنگ پانزدهم سوره، 1368، (که اشعاري در سوگ امام است).