بازگشت

مقدمه


در سال 1328 شمسي كه براي ادامه تحصيل به شهر مقدس قم آمدم، و آيت الله العظمي امام خميني - رضوان الله عليه - را در مجالس عزاداري مي ديدم، به تعبير امروز، «فرهنگ عاشورا» در نظرم مجسم مي شد. امام در بعضي از مجالس سوگواري ائمه اطهار - عليهم السلام - كه در مسجد بالاسر حضرت معصومه - سلام الله عليها - يا منزل مرحوم آيت الله العظمي بروجردي برگزار مي شد، چنان باوقار و آرام مي نشستند و گوش به سخنان واعظ يا روضه خوان داشتند كه نظر هر بيننده اي را به خود جلب مي كرد.

امام در آن زمان، استاد سرشناس حوزه و مدرس علوم عقلي بودند. قامت رسا و قيافه جالب و آرامش خاص ايشان طوري بود كه چه در راه رفتن و چه در نشستن در مجالس نظر بينندگان را جلب مي كرد، و كسي را در ميان جمع علماي حوزه مانند ايشان نمي ديديم.

هنگامي كه واعظ به «گريز» مي رسيد، يا روضه خوان شروع به خواندن روضه مي كرد، حاج آقا روح الله خميني نخستين كسي بود كه دستمال سفيد و تميز خود را از جيب در مي آورد و به صورت مي گرفت و گريه را سر مي داد. اگر تكيه بر ديوار داده بودند، بدون حركت و تكاني مي گريستند، و چنانچه خم مي شدند، مي ديدي كه چطور مي لرزند و اشك مي ريزند، و همين كه دستمال از صورت برمي گرفتند، صورتي پراشك و چشماني اشك ريخته را مي ديدي كه همان نيز ديگران را به گريستن و اشك ريختن در عزاي شهيدان كربلا يا ائمه اطهار (ع) ترغيب مي كرد.

اصولا نشستن امام در مجالس عزاداري و گوش دادن به وعظ واعظ يا روضه روضه خوان حال و هواي خاصي داشت؛ آرام، ساكت، موثر و تمام گوش و چشم بودند؛ گوش به مطلب و چشم به گوينده داشتند. اين طرز نشستن در مجالس سوگواري و آمادگي براي گريستن در عزاي امام حسين - عليه السلام - و شهيدان كربلا را در كمتر عالمي ديده ام: «و ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء». حتي در يك مورد هم ديده نشد كه امام در پاي منبر و هنگام سخنراني واعظ - هر كه بود - با ذكر مصيبت ذاكر، با اشخاص پهلو دست خودشان صحبت كنند؛ زيرا بي احترامي به منبر و منبري بود، بعكس آنچه ميان بسياري از علما مرسوم است، بخصوص علماي نجف كه آن را شأني براي خود مي دانستند.

امام به طرز نشستن در مجالس سوگواري اهل بيت و گوش دادن به وعظ واعظ يا روضه روضه خوان، و گريستن به هنگام شنيدن مصايب شهداي كربلا به همه نشان دادند كه «فرهنگ عاشورا» را بايد پاس داشت و حريم آن را نگاه داشت.