بازگشت

تظاهرات ديني محمد علي شاه


كسروي درباره تظاهرات ديني محمّد علي شاه در دوران ولايت عهدي مي نويسد :

به بدي هاي او [محمّد علي شاه] بايد افزود نمايش هاي ديندارانه او را. زيرا همه ساله در دهه محرم، تكيه برپا كردي؛ شب عاشورا با پاي برهنه، به كوچه ها افتاده، به چهل مسجد شمع بردي [ : اشاره به رسم چهل منبر]؛ در رمضان، در يكي از سه روز احياء، به مسجد حاجي شيخ محمّد حسين آمده، در پشت سرِ او نماز خواندي؛ كتاب هاي دعا به چاپ رسانيدي. همان سال كه مشروطه برخاست، در [ماه] محرّم آن، حاجي شيخ محمّد حسين يك روايت نويني (يك نسخه نويني) از زيارت عاشورا پيدا كرده بود. محمّد علي ميرزا با شتاب آن را در چاپخانه ويژه خود به چاپ رساند و ميان مردم پراكنده گردانيد. [1] .

هر چند به خلاف برخي شاهان پيشين قاجار، محمّدعلي شاه، در عين حال به فسق و فجور هم شهره بود و هم پاي حكايت هايي كه از تظاهرات وي در دينداري، نقل شده، داستان هايي هم از فسق وي منقول است.

ناظم الاسلام كرماني از تظاهرات تناقض آميز محمّدعلي شاه چنين گزارش مي دهد :

اظهار تديّن مي كرد؛ امّا مقيّد به دينش نبود. خود را مسلمان مي دانست؛ [امّا] به مسجد و معبد، توپ مي بست. معتقد به قرآن بود؛ لكن قرآن را سوزاند. نسبت به سادات اظهار اخلاص مي كرد؛ لكن سيّد را مي كشت. چنانچه سيّد جمال الدين اصفهاني را حكم قتل داد و بي احترامي به آقاي [سيد عبداللَّه] بهبهاني و آقاي [سيد محمّد] طباطبايي كرد. نسبت به حضرت سيّدالشهدا امام حسين (ارواحناه فداه) اظهار ارادت و عقيدت مي كرد؛ چنانچه در روز عاشورا، قمه و قداره به سر مي زد و خون سرش را به روي صورتش مي ماليد و شب عاشورا، هزار و يك عدد شمع را در اطاقش روشن مي كرد و شمع چهل منبر را روشن مي كرد؛ احترام ماه محرّم را منظور نداشت و در ايام عاشورا بود كه تلگراف حمله به تبريز را مخابره كرد و حكم داد كه اهل تبريز را، در حالتي كه مشغول عزاداري بودند، قتل و غارت نمايند. در روز عاشورا، آن قدر خون از سر خود جاري مي كرد كه به حالت غشوه مي افتاد؛ امّا در شب، چندان مسكرات و الكليات مي آشاميد كه مست و لا يشعر مي شد. به اطفال امرد، ميل داشت؛ چنان كه به زنان خوشگل، مايل بود. [2] .

امّا احمد شاه آخرين شاه قاجار، فارغ از اين قضايا بود و عمر كوتاه سلطنتش را بيشتر در اروپا گذراند.

به طور كلّي بايد گفت مجالس عزاداري در عهد قاجار، علي رغم نشيب و فرازهاي زياد، البته هيچ گاه به طور كامل نفوذ خود را از دست ندادند و در مقاطع مختلف سياسي و اجتماعي كماكان اثرگذار بودند. سيّد حسن امين، از نظر تحوّل وعظ و خطابه، عصر قاجار را به سه دوره تقسيم مي كند :

1 . در دوره نخستين كه از عصر قبل از قاجار تا اواخر سلطنت فتحعلي شاه ادامه يافته است، از «منبر» استفاده كافي به عنوان يك رسانه تبليغاتي يا وسيله ارشاد ديني و فرهنگي نمي شده؛ بلكه اقبال مردم، بيشتر به روضه خواني و تعزيه داري در تكايا و حسينيه ها بوده است.

2 . در دوره دوم، يعني از اواخر دوران فتحعلي شاه تا اوايل سلطنت مظفر الدين شاه، طبقه خاص و تحصيل كرده اي به نام «واعظان» پيدا شدند كه جايگاهي والاتر از روضه خوانان داشتند. در اين دوره، مواعظ اخلاقي و ديني توأم با داستان هاي آموزنده و توضيحات ذوقي، محتواي منبر را تشكيل مي دادند.

3 . در دوره سوم، كه با ظهور افكار ضدّ استبدادي سيّد جمال الدين اسد آبادي شروع شد و بعد با انقلاب مشروطيت به اوج خود رسيد، خطباي زيادي به منظور حمايت از آزادي خواهي ملّت ايران در برابر دولتيان قاجار، از منبر استفاده كردند. [3] .

مصاديق تاريخي فراواني را مي توان براي اين تحوّل ذكر كرد. از جمله در1323 و در غائله نوز بلژيكي، رييس گمركات - كه عكسي از او با لباس روحانيان و در يك مجلس بالماسكه منتشر شد و خشم مردم و علما را برانگيخت - ؛ و نيز در جريان اعتراض عليه امتياز رويتر، اين مجالس وعظ و خطابه و عزاداري بودند كه در قامت مأمن معترضان، ظاهر شده و حكومت را به عقب نشيني واداشتند. [4] در جريان انقلاب مشروطيت هم، آن جا كه مشروطه خواهان ابتدا در مسجد شاه و سپس در محوطه سفارت انگليس تحصن جستند، از روضه خواني براي الهام بخشيدن و حفظ تعصّب ديني استفاده شد. [5] كما آن كه سيّد محمّد طباطبايي هم جهت شوراندن مردم، در جريان يكي از خطابه هايش، به همين حربه متوسل شده و استبداد قاجار را با استبداد بني اميه - «كه امام حسين را به شهادت رساندند» - مقايسه كرد. [6] .


پاورقي

[1] تاريخ مشروطه ايران، ص 163 - 162.

[2] تاريخ بيداري ايرانيان، ص 201.

[3] هنر مرثيه خواني، ص 144.

[4] تاريخ بيداري ايرانيان، ص 187؛ دين و دولت در ايران (نقش علما در دوره قاجار)، ص 272 - 271 و 358 - 357.

[5] دين و دولت در ايران، ص 213.

[6] همان، ص 370.