بازگشت

وضعيت مجالس عزا در عصر مشروطيت


گزارش اعتراض آميز شيخ اسد اللَّه ممقاني از وضعيت مجالس عزا، در عصر مشروطيت چنين است :

[مراسم عزاداري] از براي بسط عالم اسلاميت و شيوع طريقه حقّه شيعيت، اولين نكته و بهترين وسيله است ... ولي در صورتي كه در تحت نظام و اصول صحيح باشد. امّا بدبختانه، ترتيب اين نكته مهم و كنفرانس همه ساله دين را اين قدر بر هم زده اند، كه نگفتني است. مي بيني محض بي كاري، كسي كه خبر از هيچ چيز عالم ندارد، خود را به اين سلك انداخته و باعث وهن اين رسم معظم مي شوند. كار به جايي رسيده كه در ايّام محرّم، آن كه شهرهاي بزرگ است، صاحب [مجلس] مرثيه، اقلاً بايد از بيست تا بيست و پنج نفر روضه خوان، مجبوراً وعده بگيرد. آن كه [در] دهات و قصبه است، از بس كه به يك كوره دهي، بيست و سي نفر هجوم مي آورند. از اوّل محرّم تا روز عاشورا، خود ميان مرثيه خوان ها يك جنگ و جدالي است، كه تاريخ بايد هر سال چندين واقعه كربلا بنويسد. بيچاره مردم در دست اين طبقه مخصوص اسير هستند. [1] .

اين روند نزولي، از اواخر سلطنت مظفرالدين شاه و خصوصاً با آغاز نهضت مشروطه شكل جدّي تر به خود گرفت. هر چند مظفر الدين شاه هم به سنت پدر، به اقامه عزاداري و تعزيه علاقه وافري نشان مي داد و حكايت هاي بسياري از گريستن او در روضه خواني ها نقل مي كنند. [2] .

مستوفي در گزارش خود، از افول روضه خواني در آستانه نهضت مشروطيت و عكس العمل مردم متديّن چنين خبر مي دهد :

از وقتي كه طبقه توانا، مجالس عزاداري را وسيله تظاهر و نمايش تجمل قرار داده و مستمعين هم براي وقت گذراني به اين مجالس رفتند و روضه خوان ها هم جنبه هاي اخلاقي منبر خود را ترك گفته، بيشتر به ظاهر سازي پرداختند؛ روح و معنا هم جاي خود را به لفّاظي سپرد و روضه هاي طرز ملا آقاي دربندي رواج گرفت و خواب و خيال، جزو حقايق گشت. روضه خوان ها به نقل اخبار ضعيف پرداخته، - سهل است - در همان روايات هم تعبيرات زاده فكر خود را مداخله دادند و به عنوان «زبان حال» دروغ هاي ناروا به خانواده پيمبر بستند و براي سكّه كردن منبر خود و درآوردن جيغ زن ها، تا توانستند رطب و يابس به هم بافتند. اين وضع از اواخر سلطنت ناصر الدين شاه آغاز و روز به روز قوّت گرفته، در زمان مظفر الدين شاه به اوج كمال رسيد و ايمان مردم را سست كرد. پاره اي از متديّن ها كه اين رويه را خلاف روح عزاداري دانستند، بناي نقّادي را گذاشتند. نقّادي اين دسته، براي اصلاح بود. ولي جمعي كه تا اين وقت، جرأت ژكيدن بر ضدّ روضه خواني را نداشتند، از اين نقّادي به جرأت آمده، درصدد متزلزل كردن اساس آن بر آمدند. در اين ضمن ها، مشروطه هم وارد معركه شد ... آقايان هم كه از معارف اسلامي بي خبر بودند، دشمني روحانيون و هر چه با ديانت سر و كار داشت را وجهه همت خود قرار داده و تا توانستند مردم را به بي ديانتي سوق دادند. [3] .

وي در جايي ديگر، درباره افول مجالس عزا و تعزيه در دوران مشروطيت مي گويد :

در اين ده پانزده ساله مشروطه، از عده مجالس تعزيه داري، بخصوص شبيه خواني خيلي كاسته شده، دسته گرداني هم زياد نبود. گرفتاري هاي ديگر زندگي، مجالي به اين مستحبّات نمي داد. بي ايماني طبقات دارنده و اعيان كشور، به طبقات پايين تر هم سرايت كرده، كم كم دسته گرداني ها هم منحصر به شب و روز عاشورا و اربعين و 28 صفر شده بود. بعضي سليقه ها و سبك هاي تازه اي در عزاداري وارد كرده بودند كه يكي از آنها دور گرداندن شبيه هاي مخالف و مؤالف واقعه طف با دسته هاي روز عاشورا و ديگري گرفتن شام غريبان بود. عامه مردم، بخصوص زن ها، براي تماشاي شبيه هاي دسته هاي روز عاشورا، چون نظير شبيه خواني هاي سابق شده بود، خيلي ازدحام مي كردند و آنها هم كه واقعاً مي خواستند براي خاندان رسالت عزاداري و گريه كنند، در شام غريبان شركت مي نمودند. [4] .

در اين دوره نيز نوآوري هايي در امر عزاداري پديد آمد و رسم هاي جديدي بنيان نهاده شد كه مهم ترين شان يكي جشن زاد روز امام حسين عليه السلام [5] و ديگري عموميت يافتن مراسم «شام غريبان» بود؛ مراسمي كه عبداللَّه مستوفي آن را آييني تركي، كه «همراه با مظفر الدين شاه به تهران آمد» دانسته است. [6] .


پاورقي

[1] علما و انقلاب مشروطيت ايران، ص 210 - 209.

[2] تاريخ بيداري ايرانيان، ص 103.

[3] شرح زندگاني من يا تاريخ اجتماعي و اداري دوران قاجاريه، ج 1، ص 317 - 316.

[4] همان، ص 460.

[5] تاريخ بيداري ايرانيان، ص 559.

[6] شرح زندگاني من يا تاريخ اجتماعي و اداري دوران قاجاريه، ج 3، ص 460.