بازگشت

اشعار امام حسين در برابر سپاه دشمن


امام حسين روز عاشورا برابر سپاه كوفه قرار گرفته و فرمود: واي بر شما براي چه مرا مي كشيد؟ آيا حقّي را ترك كرده ام؟ يا سنّتي را تغيير داده ام؟ يا شريعتي را بهم زده ام؟ در جواب گفتند: جنگ ما با تو به علّت بغض و دشمني پدرت علي است كه اجداد ما را در جنگ «بدر و حُنين» كشته است! [1] .

سالار شهيدان با شنيدن اين سخن گريه نموده و اشعار زير را سرودند:



كَفَرَالْقَوْمُ وَ قِدْماً رَغِبوُا

عَنْ ثَوابِ اللَّهِ رَبُّ الثَّقَلَيْنِ



قَتَلَ اَلْقَوْمُ عَلِيّاً وَ ابْنَهُ

حَسَنَ الْخَيْرِ كَريمَ الطَّرَفَيْنِ



ثُمَّ ساروُ اوَ تَواصَوْا كُلُّهُمْ

بِاجْتِيا حي لِرِضاءِالْمُلْحِدَيْنِ



لَمْ يَخافوُا اللَّهَ في سَفْكِ دَمي

لِعُبَيْدِاللَّه نَسْلِ الْكافِرَيْنِ



لا لِشَيْ ءٍ كانَ مِنّي قَبْلَ ذا

غَيْرَ فَخْري بِضِياءِ الْفَرْقَدَيْنِ



بِعَلِيٍّ الْخَيْرِ مِنْ بَعْدِ النَّبِيِّ

وَالنَّبِيِّ الْقُرَشِيِّ الْوالِدَيْنِ






خَيْرَةُ اللَّهِ مِنَ الْخَلْقِ اَبي

ثُمَّ اُمّي فَاَناَ ابْنُ الْخَيْرَتَيْنِ



فِضَّةٌ قَدْ خَلَصَتْ مِنْ ذَهَبٍ

فَاَنَا الْفِضَّةُ وَ ابْنُ الذَّهَبَيْنِ



مَنْ لَهُ جَدٌّ كَجَدّي فيِ الْوَري

اَوْ كَشَيْخي فَاَنَا ابْنُ العَلَمَيْنِ



فاطِمَ الزَّهْراءِ اُمّي وَ اَبي

قاصِمُ الْكُفْرِ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ



خلاصه ترجمه: اين قوم از دير زمان كافر شده و از ثواب آُخروي بازماندند، پدرم علي و برادرم حسن را كشتند و سپس بطور دسته جمعي به كشتن من تصميم گرفتند از ريختن خون من براي رضايت «عبيداللَّه» كه زاده دو كافر است از خدا نترسيدند، در حالي كه جز افتخاراتي گناهي از من صادر نشده است چون پدرم علي عليه السلام و جدّم پيامبر مانند دو ستاره درخشان مي باشند، من از جهت پدر و مادر بهترين مي باشم، و چون نقره از طلا به وجود آمده ام.

چه كسي اين افتخار را دارد كه مانند من جدّ و پدري همچون رسول خدا و عليّ مرتضي داشته باشد؟ و مادري همچون فاطمه؟...

آنگاه شمشير از نيام بركشيد و با اشاره به قوم ستمگر كوفه اشعار ديگري را انشاد كرد:



اَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الطُّهْزِ مِنْ آلِ هاشِمٍ

كَفاني بَهذا مَفْخَراً حينَ اَفْخَرُ



وَجدّي رَسوُلُ اللَّهِ اَكْرَمُ مَنْ مَضي

وَ نَحْنُ سِراجُ اللَّهِ فيِ الْخَلْقِ نَزْهَرُ



وَ فاطِمَةُ اُمّي مِنْ سُلالَةِ اَحْمَدٍ

وَ عَمّي يُدْعي ذَا الْجَناحَيْنِ جَعْفَرٌ



وَ فينا كِتاُبُ اللَّهِ اُنْزِلَ صادِقاً

وَفينا الْهُدي وَ الْوَحْيُ بِالْخَيْرِ يُذْكَرُ



وَ نَحْنُ اَمانُ اللَّه للنَّاسِ كُلُّهُمْ

نَطوُلُ بِهذا فيِ الْاَنامِ وَ نَجْهَرُ



وَ نَحْنُ وُلاةُ الْحَوْضِ نَسْقي وُلاتَنا

بِكَاْسِ رَسوُلِ اللَّهِ ما لَيْسَ يُنْكَرُ



وَ شيعَتُنا فيِ النَّاسِ اَكْرَمُ شيعَةً

وَ مُبْغِضُنا يَوْمَ الْقِيامَةِ يَخْسَرُ [2] .



در اين ابيات مي فرمايند: من فرزند علي پاك از خاندان پرافتخار هاشم هستم، افتخاري بس بزرگ كه جدّم رسول خدا بهترين شخص جهان هستي است، و خودمان مانند چراغهاي فروزان در ميان مردم، مادرم فاطمه و عمويم جعفرطيّار صاحب دو بال پرافتخار، در ميان ما خاندان قرآن نازل شد، و خانواده ما محور وحي و خير است، و خاندان ما پناه و امان مخلوقات مي باشند. و آب كوثر در اختيار ما است كه از سوي پيامبر به ما مرحمت مي گردد، و از آن شيعيان خود را سيراب


مي كنيم، شيعياني كه بهترين انسانها هستند، و دشمنان ما در روز رستاخيز در خسران و بدبختي.

آنگاه بر سمت راست دشمن حمله كرد و اين رجز را خواند:



اَلْمَوْتُ اَوْلي مِنْ رُكوُبِ الْعارِ

وَ الْعارُ اَوْلي مِنْ دُخُولِ النَّارِ



سپس به سمت چپ دشمن حمله نمود و اين رجز را اشاره كرد:

اَنَا الْحُسَيْنُ بْنَ عَليّ آلَيْتُ اَنْ لااَنْثَني اَحْمي عِيالاتِ اَبي اَمْضي عَلي دينِ النَّبيّ [3] .

شهادت پرافتخار بهتر از پذيرش ننگ است، و پذيرفتن عار و ننگ بهتر از گرفتاري به آتش دوزخ!

هان بدانيد كه من حسين بن علي هستم، سوگند ياد كرده ام تسليم نامردان نشوم، از خاندان پدرم حمايت نمايم، و بر سنّت و سيره جدّم رسول خدا حركت كنم.

خداوندا! ما را در مسير حسين نگهدار، و با فرهنگ او آشناگردان



پاورقي

[1] مقتل ابي مخنف، ص 132، ينابيع المودّة، ص 416، موسوعة کلمات امام حسين، ص 492: ويلکم علي مَ تقاتلوني علي حق ترکته؟ ام علي سنّة غيرّتها؟ ام علي شريعة بدّلتها؟ فقالوا: بل نقاتلک بغضا منّا لابيک و ما فعل باشياخنا يوم بدر و حنين، فلما سمع کلامهم بکي و جعل يقول...

[2] احتجاج طبرسي، ج 2، ص 103، موسوعة کلمات امام حسين، ص 498.

[3] بحارالانوار، ج 45، ص 49.